counterproposal


پیشنهاد متقابل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a proposal made to respond to or cancel out another proposal.

جمله های نمونه

1. Lawyers already are circulating a counterproposal for the November ballot just in case the current measures pass.
[ترجمه گوگل]وکلا در حال ارائه یک پیشنهاد متقابل برای رای گیری در ماه نوامبر فقط در صورت تصویب اقدامات فعلی هستند
[ترجمه ترگمان]وکلا در حال حاضر در حال گردش در انتخابات ماه نوامبر هستند تا در صورتی که اقدامات فعلی تصویب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Would you consider accepting our counterproposal?
[ترجمه گوگل]آیا پیشنهاد متقابل ما را می پذیرید؟
[ترجمه ترگمان]میشه counterproposal رو قبول کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This article only is the counterproposal conducts the research, the goal also only is provides the reference for the hotel management general character research.
[ترجمه گوگل]این مقاله تنها پیشنهاد متقابل است که تحقیق را انجام می دهد، هدف نیز تنها مرجعی برای تحقیقات شخصیت کلی مدیریت هتل است
[ترجمه ترگمان]این مقاله تنها تحقیق را انجام می دهد، هدف نیز تنها مرجعی برای پژوهش شخصیت عمومی مدیریت هتل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Could you think accepting our counterproposal?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به پذیرش پیشنهاد متقابل ما فکر کنید؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی counterproposal رو قبول کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could you consider epting our counterproposal?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید پیشنهاد متقابل ما را قبول کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه \"epting\" ما رو در نظر بگیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dould you consider accepting our counterproposal?
[ترجمه گوگل]آیا به پذیرش پیشنهاد متقابل ما فکر می کنید؟
[ترجمه ترگمان]میخوای counterproposal رو قبول کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Could you consider accepting our counterproposal?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید پیشنهاد متقابل ما را بپذیرید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی \"counterproposal\" ما رو قبول کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is questionable how much sincerity was behind this maze of proposals and counterproposals in any of the capitals.
[ترجمه گوگل]جای سوال است که در هر یک از پایتخت ها چقدر صداقت پشت این پیچ و خم پیشنهادها و مخالفت ها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]جای تردید است که در پشت این پیچ وخم پیشنهادها و counterproposals در هر کدام از پایتخت ها شهرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The negotiator did not elaborate, and it was not immediately clear if he was referring to a counterproposal.
[ترجمه گوگل]مذاکره کننده جزئیات بیشتری ارائه نکرد و بلافاصله مشخص نشد که آیا او به یک پیشنهاد متقابل اشاره می کند یا خیر
[ترجمه ترگمان]مذاکره کننده توضیح نداد و اگر او به یک counterproposal اشاره می کرد بلافاصله مشخص نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although the country's leftists objected, few risked reprisal by speaking out. But Obama Sr. boldly published a counterproposal.
[ترجمه گوگل]اگرچه چپ گرایان کشور مخالفت کردند، اما تعداد کمی از آنها با صحبت کردن در معرض خطر انتقام قرار گرفتند اما اوباما پدر جسورانه یک پیشنهاد متقابل منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه چپ گرایان کشور مخالفت کردند، اما تعداد کمی از آن ها به خاطر صحبت کردن با آن ها جان خود را به خطر انداختند اما اوباما گستاخانه مقاله ای را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We thank you letter of March 20. We have carefully considered your counterproposal towards our offer of the socks.
[ترجمه گوگل]ما از نامه 20 مارس شما تشکر می کنیم ما پیشنهاد متقابل شما را در مورد پیشنهاد جوراب خود به دقت بررسی کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما از نامه ۲۰ مارس از شما تشکر می کنیم ما با احتیاط counterproposal را به طرف پیشنهاد ما در نظر گرفته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We received letter of May 1 and regret that you have turned down our counterproposal.
[ترجمه گوگل]نامه 1 می را دریافت کردیم و متأسفیم که شما پیشنهاد متقابل ما را رد کردید
[ترجمه ترگمان]ما نامه اول ماه مه را دریافت کردیم و از اینکه شما counterproposal را یادداشت کردید پشیمان شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead, Tehran on Saturday set a one-month deadline for the West to accept a counterproposal.
[ترجمه گوگل]در عوض، تهران روز شنبه یک مهلت یک ماهه برای غرب برای پذیرش پیشنهاد متقابل تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]به جای آن، تهران روز شنبه مهلت یک ماهه برای غرب برای پذیرش یک counterproposal را تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I could do nothing now but wait for his counterproposal.
[ترجمه گوگل]اکنون نمی توانم کاری بکنم جز اینکه منتظر پیشنهاد متقابل او باشم
[ترجمه ترگمان]دیگر کاری از دستم برنمی آمد جز اینکه منتظر counterproposal او باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس