counterpane

/ˈkaʊntəpeɪn//ˈkaʊntəpeɪn/

معنی: روپوش تختخواب، روتختی
معانی دیگر: شمد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something, such as a quilt, used to cover a bed; bedspread.
مشابه: spread

- She hogged the whole counterpane, leaving him shivering all night.
[ترجمه گوگل] تمام میز جلو را بغل کرد و تمام شب را لرزاند
[ترجمه ترگمان] تمام روتختی را به دست گرفت و تمام شب او را در حال لرزیدن گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We rippled on the yellow sheet, the counterpane - and us - long gone.
[ترجمه گوگل]ما روی ورق زرد موج می زدیم، صفحه پیشخوان - و ما - خیلی وقت است که از بین رفته ایم
[ترجمه ترگمان]ما روی ملحفه زرد موج زدیم، روتختی - و ما - مدت ها پیش رفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Just a shiny pink counterpane, with a nightgown folded neatly in the middle of the bolster.
[ترجمه گوگل]فقط یک رومیزی صورتی براق، با یک لباس خواب که به طور مرتب در وسط تخت تا شده است
[ترجمه ترگمان]فقط یک روتختی صورتی براق، با لباس خواب تمیز که در وسط بالش چیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rory's hand dropped back on the counterpane.
[ترجمه گوگل]دست روری روی میز عقب افتاد
[ترجمه ترگمان]دست ری رو روی روتختی افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hand lying on the white counterpane still clutched the telephone token but neither of them mentioned it.
[ترجمه گوگل]دستی که روی میز سفید دراز کشیده بود همچنان ژتون تلفن را می گرفت اما هیچ کدام به آن اشاره نکردند
[ترجمه ترگمان]دستی که روی روتختی سفیدش افتاده بود هنوز گوشی تلفن را گرفته بود، اما هیچ یک از آن ها اشاره ای به آن نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They glittered on her counterpane like drops of blood.
[ترجمه گوگل]مثل قطرات خون روی میزش می درخشیدند
[ترجمه ترگمان]مانند قطره خون روی روتختی او می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now look, look at the counterpane world, project yourself into it, look beside that bijou signal box.
[ترجمه گوگل]حالا نگاه کنید، به جهان مقابل نگاه کنید، خودتان را در آن فرافکنی کنید، به کنار آن جعبه سیگنال بیژو نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]حالا نگاه کنید، به دنیای رو رو نگاه کنید، خودتان را در آن قرار دهید، به آن جعبه سیگنال bijou نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ridged and tufted counterpane has been carefully and frequently laundered.
[ترجمه گوگل]صفحه ی پشته ای و پرزدار با دقت و مکرر شسته شده است
[ترجمه ترگمان]روتختی ridged شده به دقت و مرتب laundered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At last, the author presented counterpane and advice of how to accelerate the development of E-agriculture in Hebei province according to the former research.
[ترجمه گوگل]در نهایت، نویسنده با توجه به تحقیقات قبلی، پیشنهاد و توصیه هایی را در مورد چگونگی تسریع توسعه کشاورزی الکترونیک در استان هبی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]در پایان، نویسنده counterpane و توصیه هایی را در مورد چگونگی تسریع توسعه کشاورزی الکترونیکی در استان Hebei با توجه به تحقیق قبلی ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And it was for the counterpane, and also for a pot of flowers which fell from the attic window into the street, that the government collected a fine of a hundred francs.
[ترجمه گوگل]و برای تابلو و همچنین برای گلدانی از گل که از پنجره اتاق زیر شیروانی به خیابان افتاد، دولت صد فرانک جریمه گرفت
[ترجمه ترگمان]و این برای روتختی بود، و همچنین برای یک کوزه گل که از پنجره اتاق زیر شیروانی به خیابان سرازیر می شد، دولت صد فرانک را جمع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr. Cruncher reposed under a patchwork counterpane, like a Harlequin at home.
[ترجمه گوگل]آقای کرانچر در زیر یک میز تکه تکه‌ای خوابید، مثل یک هارلکین در خانه
[ترجمه ترگمان]آقای کر نچر، مانند خانه ای که در خانه باشد، در زیر یک روتختی وصله دوزی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I went over to the bed and lifted the counterpane.
[ترجمه گوگل]به سمت تخت رفتم و میز را بلند کردم
[ترجمه ترگمان]به طرف تخت رفتم و روتختی را برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perdita cried unashamedly after they left, fleeing to her bare room and hurling herself down on the pink counterpane.
[ترجمه گوگل]پردیتا بعد از رفتن آنها بی شرمانه گریه کرد، به اتاق برهنه اش گریخت و خود را روی میز صورتی رنگ پرت کرد
[ترجمه ترگمان]پس از رفتن آن ها، بی آن که از اتاق بیرون بروند و خود را به اتاق خالی او برسانند، بی آن که خود را به روی روتختی صورتی بیندازد فریاد کشید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her skin felt dry and rough; her hands, lying on the counterpane, were withered and light as dead leaves.
[ترجمه گوگل]پوست او خشک و خشن بود دستانش که روی میز خوابیده بودند، پژمرده و مانند برگ های مرده روشن بودند
[ترجمه ترگمان]پوستش خشک و خشن بود، دست هایش روی روتختی، مثل برگ های مرده خشک و پژمرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He remembered the room where they lived, a dark, close-smelling room that seemed half filled by a bed with a white counterpane .
[ترجمه گوگل]او اتاقی را که در آن زندگی می کردند، به یاد آورد، اتاقی تاریک و خوش بو که به نظر می رسید نیمی از تختی با صفحه ای سفید رنگ پر شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاقی را که در آن زندگی می کردند به یاد آورد، اتاقی تاریک و close که به نظر می رسید نیمی پر از تخت با روتختی سفیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روپوش تختخواب (اسم)
bedspread, counterpane, coverlet

روتختی (اسم)
counterpane

تخصصی

[نساجی] نوعی پارچه پنبه ای رو انداز یا روتختی با انواع بافت های برجسته - رو تختی - ملافه

انگلیسی به انگلیسی

• bed cover, bedspread
a counterpane is a decorative cover on a bed; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس