• : تعریف: an act or procedure designed to frustrate another act or procedure, as in nuclear warfare.
جمله های نمونه
1. The Chancellor's countermeasures against inflation have been completely ineffective.
[ترجمه گوگل]اقدامات متقابل صدراعظم علیه تورم کاملاً بی اثر بوده است [ترجمه ترگمان]اقدامات متقابل صدر اعظم علیه تورم به طور کامل بی اثر بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. However, species that rely on scavenging for much of their food have evolved counter-measures.
[ترجمه گوگل]با این حال، گونههایی که برای بسیاری از مواد غذایی خود به جمعآوری متکی هستند، اقدامات متقابلی را ایجاد کردهاند [ترجمه ترگمان]با این حال، گونه هایی که به خوردن غذا برای بسیاری از مواد غذایی خود تکیه می کنند، تکامل یافته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Government countermeasures against rising prices.
[ترجمه گوگل]اقدامات متقابل دولت در برابر افزایش قیمت ها [ترجمه ترگمان]اقدامات متقابل دولت علیه افزایش قیمت ها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The only effective countermeasure to such activities is international inspection of all the nuclear facilities on Earth.
[ترجمه گوگل]تنها اقدام متقابل مؤثر در برابر چنین فعالیتهایی، بازرسی بینالمللی از تمامی تأسیسات هستهای روی زمین است [ترجمه ترگمان]تنها تاثیر موثر بر این فعالیت ها، بازرسی بین المللی همه تاسیسات هسته ای روی کره زمین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He struck a countermeasure that made better sense on every level.
[ترجمه گوگل]او یک اقدام متقابل انجام داد که در هر سطح منطقی تر بود [ترجمه ترگمان]او از یک اقدام متقابل جلوگیری کرد که در هر طبقه با عقل جور در می آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The seasoned fighter would be well aware of this and would take precautionary counter-measures.
[ترجمه گوگل]جنگنده باتجربه به خوبی از این موضوع آگاه بوده و اقدامات متقابل پیشگیرانه را انجام خواهد داد [ترجمه ترگمان]این مبارز باتجربه به خوبی از این مساله آگاه است و اقدامات احتیاطی را انجام خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A host of countermeasures have been devised and a few tried, such as exercise bikes and treadmills to which crew members are strapped.
[ترجمه گوگل]مجموعهای از اقدامات متقابل ابداع شده و چند مورد آزمایش شده است، مانند دوچرخههای ورزشی و تردمیلهایی که اعضای خدمه به آنها بسته شدهاند [ترجمه ترگمان]مجموعه ای از اقدامات متقابل طراحی شده اند و چند آزمایش انجام شده است، مانند دوچرخه تمرین و تردمیل که اعضای خدمه با طناب بسته می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The intercontinental B-1B bomber's electronic countermeasure system will never have the full capabilities touted by the Reagan administration.
[ترجمه گوگل]سیستم اقدام متقابل الکترونیکی بمب افکن بین قاره ای B-1B هرگز توانایی های کاملی که توسط دولت ریگان تبلیغ می شود را نخواهد داشت [ترجمه ترگمان]سیستم الکترونیکی bomber بی - ۱ B هرگز قابلیت های کامل مدیریت ریگان را نخواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The rising incidence of drunken driving requires drastic countermeasures.
[ترجمه گوگل]افزایش بروز رانندگی در حالت مستی نیازمند اقدامات متقابل شدید است [ترجمه ترگمان]افزایش رخداد رانندگی مست نیازمند اقدامات متقابل شدید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Objective To explore request and countermeasure of nurses to the diathesis of charge nurses.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی درخواست و اقدام متقابل پرستاران در برابر دیاتز پرستاران باردار [ترجمه ترگمان]هدف بررسی درخواست و countermeasure پرستاران به the پرستاران بار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Studied the reason and the countermeasure of longitudinal surface crack of Ma-Steel beam blank.
[ترجمه گوگل]بررسی علت و اقدام متقابل ترک سطحی طولی بلنک تیر Ma-Steel [ترجمه ترگمان]Studied دلیل و سرعت ترک سطحی طولی عکس مادر - استیل سفید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Objective:To discussion the cause and countermeasure about misdiagnosis for children abdominal malignancy stereognostic tumor.
[ترجمه گوگل]هدف: بحث در مورد علت و اقدامات متقابل در مورد تشخیص نادرست تومور استریوگنوستیک بدخیم شکم در کودکان [ترجمه ترگمان]هدف: برای بحث در مورد علت و countermeasure در مورد misdiagnosis برای کودکان تومور بدخیم در تومور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The paper reveals takin′s ecological Countermeasure for adaptation of the habitant.
[ترجمه گوگل]این مقاله اقدام متقابل اکولوژیکی تاکین را برای سازگاری ساکنان نشان می دهد [ترجمه ترگمان]این مقاله اثرات اکولوژیکی takin's را برای سازگاری با habitant نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The corrosion reason and countermeasure of concentrated acid pump in Guixi Smelter is discussed.
[ترجمه گوگل]دلیل خوردگی و اقدام متقابل پمپ اسید غلیظ در ذوب Guixi مورد بحث قرار گرفته است [ترجمه ترگمان]دلیل خوردگی و استفاده از پمپ اسید تغلیظ شده در Guixi smelter مورد بحث قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Countermeasure: Break the monopoly of government, open business units and import competition system.
[ترجمه علیرضا] اقدام کنید:انحصار دولت را بشکنید. واحدهای تجاری را باز و سیستم رقابتی را وارد کنید.
|
[ترجمه گوگل]اقدام متقابل: شکستن انحصار دولت، واحدهای تجاری باز و سیستم رقابت واردات [ترجمه ترگمان]countermeasure: شکستن انحصار دولت، واحدهای تجاری آزاد و سیستم رقابت وارداتی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
اقدام متقابل (اسم)
counteraction, countermeasure
انگلیسی به انگلیسی
• action which opposes or counteracts another measure opposing action, retaliatory measure a counter-measure is an action that you take in order to weaken the effect of another action or a situation, or to make it harmless.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم counter ( اغلب به عنوان یک prefix ( پیشوند ) استفاده می شود ) 📌 این ریشه، معادل "opposite" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "opposite" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 counteract: To act in the opposite direction to neutralize or reverse an effect 🔘 counterbalance: To offset or balance by acting in the opposite direction 🔘 counterfeit: To make a false copy of something, usually as an opposite to the original 🔘 counterattack: A retaliatory attack made in response to an initial attack, often opposite in direction 🔘 countermeasure: An action taken to counteract an opposite threat or danger 🔘 counterproductive: Having the opposite effect of what was intended, hindering progress 🔘 counterpoint: An idea or argument that contrasts with or opposes another 🔘 counterclaim: A claim made to oppose or contradict a previous claim 🔘 counterexample: An example used to oppose or refute a generalization or theory 🔘 counterpart: A person or thing that corresponds to or has the opposite function of another 🔘 counterclockwise: Moving in the opposite direction of the hands of a clock 🔘 counterculture: A cultural movement that opposes the mainstream or dominant culture 🔘 counterterrorism: Actions or policies designed to oppose terrorism 🔘 countermand: To cancel or reverse an order 🔘 counterintuitive: Opposite to what one would intuitively expect 🔘 counterrevolution: A revolution opposing the original revolution 🔘 countervailing: Acting against or balancing an opposite force 🔘 counterproposal: A proposal made in response to oppose the original one 🔘 counterpoint: An opposite or contrasting element in a discussion 🔘 countercharge: A charge made in response to an accusation 🔘 counterattack: A retaliatory action in response to an opposite attack 🔘 countercurrent: A current moving in the opposite direction 🔘 counteroffer: An offer made in response to an initial offer 🔘 counterpose: To place in opposition or contrast 🔘 counterexample: An example used to refute a statement or claim 🔘 counterproductive: Leading to results opposite of what is intended 🔘 counterthought: A thought that opposes another or challenges it 🔘 counterpart: A corresponding opposite entity 🔘 counterstrike: A strike in response to an initial strike 🔘 counterview: An opposing or alternative view