countermarch

/ˈkæʊntəmɑːrtʃ//ˈkaʊntəmɑːtʃ/

معنی: تغییر جهت حرکت ارتش، تغییر روش، عقب گرد کردن
معانی دیگر: (در مشق نظامی و غیره) عقب گرد، (حرکت در جهت مخالف قبل) بازگشت، پاد رفت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a march back over the same route.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: countermarches, countermarching, countermarched
• : تعریف: to perform a countermarch.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to make (someone) perform a countermarch.

جمله های نمونه

1. The boys wore the same grey shorts and jerseys; the band was practising, marching and counter-marching on the playing field.
[ترجمه گوگل]پسرها همان شورت و پیراهن خاکستری را پوشیدند گروه در حال تمرین، راهپیمایی و ضد راهپیمایی در زمین بازی بود
[ترجمه ترگمان]بچه ها همان شلوارک و jerseys خاکستری می پوشیدند؛ گروه تمرین می کردند و رژه می رفتند و در میدان بازی رژه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is not countermarch or backslide.
[ترجمه گوگل]این ضد مارش یا عقبگرد نیست
[ترجمه ترگمان]این countermarch یا backslide نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My subconscious absences countermarch and unexpectedly just escalators a thigh, the ground of foot suddenly trembled to quiver.
[ترجمه گوگل]غیبت‌های ناخودآگاه من به راه می‌افتند و به طور غیرمنتظره‌ای فقط پله‌های برقی یک ران را می‌پندارم، زمین پا ناگهان به لرزه افتاد
[ترجمه ترگمان]غیبت های subconscious من به طور غیر منتظره روی ران، زمین پای پیاده ناگهان از لرزش به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Surroundings of the wild beast feel this poison spider to mail ahead the oppression of, the subconscious ground starts countermarch.
[ترجمه گوگل]اطراف جانور وحشی احساس این عنکبوت سمی به پست پیش از ظلم و ستم، زمین ناخودآگاه شروع به مقابله با
[ترجمه ترگمان]surroundings جانور وحشی این را احساس می کند که این عنکبوت سمی را از فشار ناشی از فشار ناشی از فشار ناشی از فشار، شروع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The person is changing continuously, some headway, and some countermarch.
[ترجمه گوگل]فرد به طور مداوم در حال تغییر است، برخی پیشرفت می کند، و برخی مخالف
[ترجمه ترگمان]فرد به طور مداوم در حال تغییر است، برخی پیشرفت می کند، و برخی countermarch
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Modern China, having experienced 10 years of success and 20 years of countermarch, begins its new development after its opening up to the outside world.
[ترجمه گوگل]چین مدرن با تجربه 10 سال موفقیت و 20 سال راهپیمایی متقابل، توسعه جدید خود را پس از گشودن به دنیای خارج آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]چین مدرن، پس از ۱۰ سال موفقیت و ۲۰ سال تجربه، توسعه جدید خود را پس از افتتاح این کشور به دنیای خارج آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Black water disciple seeing that already completely red and red figure drive black deeply of dark cloud package, don't live countermarch, although still keep stubbornly standing, clear is spent force.
[ترجمه گوگل]مرید آب سیاه با دیدن آن شکل کاملاً قرمز و قرمز سیاهی را به اعماق بسته ابری تیره می کشاند، در مقابل مارش زندگی نکنید، اگرچه هنوز سرسختانه ایستاده اید، روشن است نیروی صرف شده است
[ترجمه ترگمان]شاگرد آب سیاه مشاهده می کند که این شکل قرمز و قرمز که به طور کامل قرمز و قرمز است، به شدت از بسته ابری سیاه استفاده می کند، اگرچه هنوز سرسختانه ایستاده و به زور سرپا می ایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر جهت حرکت ارتش (اسم)
countermarch

تغییر روش (اسم)
countermarch

عقب گرد کردن (فعل)
countermarch

انگلیسی به انگلیسی

• reverse march, marching back over the same territory
march back over the same territory

پیشنهاد کاربران

بپرس