1. you cannot countermand your superior officer!
شما نمی توانید خلاف دستور افسر مافوق خود فرمان صادر کنید!
2. He countermanded his instructions to his staff officer.
[ترجمه گوگل]او دستورات خود را به افسر ستادش ابلاغ کرد
[ترجمه ترگمان]او دستورها خود را به افسر ستاد خود اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The commander countermanded the reinforcements to the battlefield.
[ترجمه گوگل]فرمانده نیروهای کمکی را به میدان جنگ فرستاد
[ترجمه ترگمان]فرمانده نیروهای کمکی رو به میدان نبرد اعزام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Terrorists tried to force him to countermand the order to attack.
[ترجمه گوگل]تروریست ها سعی کردند او را مجبور کنند که دستور حمله را صادر کند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها سعی کردند او را مجبور کنند تا دستور حمله را صادر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I can't countermand an order Winger's given.
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم دستوری را که وینگر داده است، رد کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم دستور حمله رو صادر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Goldstein was expelled for countermanding a direct order from the supervisor.
[ترجمه گوگل]گلدشتاین به دلیل مخالفت با دستور مستقیم ناظر اخراج شد
[ترجمه ترگمان]Goldstein برای countermanding یک دستور مستقیم از ناظر اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The excitable Miss Coleman countermanded Rain's directions with inaccurate and unhelpful ones.
[ترجمه گوگل]خانم کلمن هیجانانگیز دستورات باران را با دستورات نادرست و غیرمفید پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]رفتار خانم Coleman که با inaccurate و unhelpful directions و unhelpful به عمل می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If not countermanded by personal courage or other organizational forces, this tendency becomes habitual and self-perpetuating.
[ترجمه گوگل]اگر با شجاعت شخصی یا سایر نیروهای سازمانی مقابله نشود، این گرایش به عادت تبدیل می شود و خود تداوم می یابد
[ترجمه ترگمان]اگر با شجاعت شخصی و یا دیگر نیروهای سازمانی countermanded نشود، این گرایش تبدیل به همیشگی و همیشگی همیشگی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. countermanded the air strikes.
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In the event the poll was countermanded, but the affair reflected badly on the government and the Janata Dal.
[ترجمه گوگل]در صورتی که نظرسنجی مخالفت کرد، اما این ماجرا به شدت بر دولت و جناته دال منعکس شد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که رای گیری علنی بود، اما قضیه به طرز بدی بر روی دولت و the دال نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The election commission has therefore countermanded voting in several seats and ordered a re-poll in more than 000 booths.
[ترجمه گوگل]کمیسیون انتخابات از این رو رأی گیری در چند کرسی را لغو کرده و دستور رأی گیری مجدد را در بیش از 000 غرفه صادر کرده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین کمیسیون انتخابات به چندین کرسی رای داده است و دستور رای گیری مجدد بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر را صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Please countermand our order for same.
[ترجمه گوگل]لطفاً دستور ما را برای همین درخواست کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا سفارش ما رو برای همین ترتیب بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I have now to countermand that order, in consequence of the receipting of the letter this morning.
[ترجمه گوگل]در نتیجه دریافت نامه امروز صبح، اکنون باید به آن دستور پاسخ دهم
[ترجمه ترگمان]حالا به خاطر نامه امروز صبح باید این دستور را صادر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. EXMP : The general countermand the orders issued in his absence.
[ترجمه گوگل]EXMP : فرمانده کل دستورات صادره در غیاب خود را صادر می کند
[ترجمه ترگمان]EXMP: ژنرال احکام صادره در غیاب او را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید