counterfeit

/ˈkaʊntərˌfɪt//ˈkaʊntəfɪt/

معنی: قلب، بدلی، بدلی، جعلی، جعل کردن
معانی دیگر: تقلبی، وانمودین، تظاهری، متظاهرانه، ریاکارانه، جعل کردن یا شدن، وانمود کردن، تظاهر کردن، ریا کردن، (بسیار) شبیه بودن، همسان بودن، (مهجور) آدم متقلب، شیاد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made to resemble something genuine in order to defraud.
مترادف: bogus, fake, forged, fraudulent
متضاد: bona fide, genuine
مشابه: bad, phony, sham

- The hundred-dollar bills were found to be counterfeit.
[ترجمه گوگل] اسکناس های صد دلاری تقلبی بودن
[ترجمه ترگمان] یافت شده که اسکناس های صد دلاری تقلبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Techniques for printing counterfeit money had improved dramatically.
[ترجمه گوگل] تکنیک های چاپ پول های تقلبی به طرز چشمگیری بهبود یافته بود
[ترجمه ترگمان] روش های چاپ پول تقلبی به طور چشمگیری بهبود یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: feigned or insincere.
مترادف: fake, feigned, insincere, phony, pretended, put-on, sham, spurious
متضاد: genuine
مشابه: bogus, false, made-up

- He did not want her counterfeit affection.
[ترجمه گوگل] او محبت جعلی او را نمی خواست
[ترجمه ترگمان] از مهر ساختگی او خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: something made to resemble a genuine object in order to defraud; forgery.
مترادف: fake, forgery, phony, sham
مشابه: fabrication, imitation

- The painting exchanged hands many times before it was discovered to be a counterfeit.
[ترجمه عابدی] این نقاشیهای ازاینکه تقلبی بودن آن محرز شود چندین مرتبه دست به دست شده بود
|
[ترجمه گوگل] این نقاشی قبل از اینکه تقلبی بودن آن کشف شود، بارها دست به دست شد
[ترجمه ترگمان] این نقاشی چندین بار پیش از اینکه کشف شود تقلبی است، چندین بار با هم دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counterfeits, counterfeiting, counterfeited
(1) تعریف: to make a fraudulent imitation or copy of.
مترادف: fake, forge
مشابه: copy

- The criminals counterfeited money in addition to robbing banks.
[ترجمه گوگل] مجرمان علاوه بر سرقت از بانک ها به جعل پول نیز می پرداختند
[ترجمه ترگمان] مجرمان نیز علاوه بر سرقت بانک ها، پول خود را جعل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to feign or pretend.
مترادف: fake, feign, sham
مشابه: act, assume, pretend, simulate

- She counterfeited sadness at her father's funeral because she was still unable to forgive his coldness.
[ترجمه گوگل] او در مراسم تشییع جنازه پدرش غم و اندوه را جعل کرد زیرا هنوز نمی توانست سردی او را ببخشد
[ترجمه ترگمان] او غم و اندوه پدرش را باز کرد، چون هنوز نمی توانست خونسردی او را ببخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: counterfeiter (n.)
(1) تعریف: to make fraudulent imitations or copies.
مشابه: plagiarize

(2) تعریف: to feign an emotion or attitude.
مترادف: fake, feign, sham
مشابه: act

جمله های نمونه

1. counterfeit coin
سکه ی قلب

2. counterfeit money
پول جعلی

3. a counterfeit smile
لبخند ساختگی

4. to counterfeit sorrow
تظاهر به حزن و اندوه کردن

5. she tried to pass a counterfeit ten-dollar bill
او کوشید یک اسکناس جعلی ده دلاری را قالب کند.

6. It is a crime to counterfeit money.
[ترجمه گوگل]جعل پول جرم است
[ترجمه ترگمان]دزدی از پول جعلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He admitted possessing and delivering counterfeit currency.
[ترجمه گوگل]وی به داشتن و تحویل ارز تقلبی اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که تملک و تحویل ارز جعلی را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This watch may be a counterfeit, but it looks just like the original.
[ترجمه hamid] ممکنه این ساعت طرح اصلی باشد.
|
[ترجمه گوگل]این ساعت ممکن است تقلبی باشد، اما کاملاً شبیه ساعت اصلی است
[ترجمه ترگمان]این ساعت ممکن است جعلی باشد، اما درست شبیه نسخه اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This note is counterfeit, but that one's good.
[ترجمه گوگل]این اسکناس تقلبی است، اما آن یکی خوب است
[ترجمه ترگمان]این اسکناس جعلی است، اما خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This ten-dollar bill is a counterfeit.
[ترجمه گوگل]این اسکناس ده دلاری تقلبی است
[ترجمه ترگمان]این اسکناس ده دلاری تقلبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Letters, travel documents, counterfeit signatures, a history of false names.
[ترجمه گوگل]نامه ها، اسناد مسافرتی، امضاهای جعلی، سابقه اسامی جعلی
[ترجمه ترگمان]نامه ها، اسناد مسافرتی، امضاهای جعلی، سابقه نام های جعلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Police have warned stores to look out for counterfeit $50 bills.
[ترجمه گوگل]پلیس به فروشگاه ها هشدار داده است که مراقب اسکناس های تقلبی 50 دلاری باشند
[ترجمه ترگمان]پلیس به فروشگاه ها هشدار داده است که صورت حساب ۵۰ دلاری خود را پرداخت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Linked to the Mafia he was also behind counterfeit currency scams and drug trafficking.
[ترجمه گوگل]او که با مافیا در ارتباط بود، همچنین پشت کلاهبرداری ارزهای تقلبی و قاچاق مواد مخدر بود
[ترجمه ترگمان]با پیوند دادن به مافیا، همچنین از حقه های تقلبی و قاچاق مواد مخدر نیز حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A counterfeit marriage to her cousin, Gareth, places Delphi Carteret in unexpected danger.
[ترجمه گوگل]ازدواج تقلبی با پسر عمویش، گرث، دلفی کارترت را در معرض خطر غیرمنتظره ای قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]ازدواج ساختگی با پسر خاله اش، گرث، در معرض خطر غیر منتظره قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The magicians may counterfeit, but they can not countermand.
[ترجمه گوگل]جادوگران ممکن است تقلبی کنند، اما نمی توانند تقلب کنند
[ترجمه ترگمان]جادوگران ممکن است جعلی باشند، اما نمی توانند countermand کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There were two arrests for giving out counterfeit money-brilliant leaflets on the back of fake £20 notes!
[ترجمه گوگل]دو نفر به دلیل پخش بروشورهای تقلبی در پشت اسکناس های 20 پوندی جعلی دستگیر شدند!
[ترجمه ترگمان]دو نفر برای اخراج برگه های جعلی پول جعلی در پشت اسکناس های ۲۰ پوندی جعلی دستگیر شدند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلب (اسم)
heart, anagram, midst, brassy, counterfeit

بدلی (اسم)
makeshift, counterfeit, imitation

بدلی (صفت)
artificial, spurious, counterfeit, imitative

جعلی (صفت)
feigned, bogus, spurious, fictitious, counterfeit, apocryphal, colorable, imitative, colourable, trumped-up

جعل کردن (فعل)
forge, feign, counterfeit, make up, mint, manufacture, invent, concoct, dream up

تخصصی

[حقوق] جعل کردن، تقلب کردن، جعلی، تقلبی، ساختگی

انگلیسی به انگلیسی

• make a fraudulent replica, copy, forge (i.e. money or documents)
forged, copied, fake, false
forgery, fake, imitation, simulation
something that is counterfeit is not genuine, but has been made to look genuine to deceive people.
to counterfeit something means to make a version of it that is not genuine, but that has been made to look genuine to deceive people.

پیشنهاد کاربران

( خرده فروشی ) کوپن و تخفیفات قلابی و جعلی
جعلی، تقلبی، الکی، بیشتر واسه پول و محصولات استفاده میشه مثلا، counterfeit money/currency, counterfeit products, مترادفهاش، false, fraudulent, , bogus این کلمه آخری خیلی توی عامیانه رایجه
تقلبی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : counterfeit
✅️ اسم ( noun ) : counterfeit / counterfeiter / counterfeiting
✅️ صفت ( adjective ) : counterfeit
✅️ قید ( adverb ) : _
جعلی، چیز جعلی، جعل کردن
Counterfeiting earns about $250 billion a year for criminal groups.
جعل سالانه حدود 250 میلیارد دلار برای گروه های تبهکار درآمد دارد
جعلی
fake , Knockoff , copy
تقلبی، جعلی
counterfeit watches
counterfeit money

جعلی - سرقت ادبی یا علمی شده

بپرس