counterclaim

/ˈkaʊntərˌklem//ˈkaʊntəkleɪm/

معنی: دعوای متقابل، ادعای متقابل
معانی دیگر: (حقوق)، دعوی متقابل، دادخواست متقابل، دعوی متقابل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a claim, esp. a legal claim, made in response to or in order to offset another claim.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counterclaims, counterclaiming, counterclaimed
مشتقات: counterclaimant (n.)
• : تعریف: to make a counterclaim.

جمله های نمونه

1. In addition, Tesoro said it filed a counterclaim alleging that the shareholders' group has violated securities laws.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تسورو گفت که یک دعوای متقابل با این ادعا که گروه سهامداران قوانین اوراق بهادار را نقض کرده است، ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، tesoro گفت که این روزنامه یک counterclaim را پر کرد که مدعی شده بود که گروه سهامداران قوانین امنیتی را نقض کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The counterclaim: Cell phones are safe.
[ترجمه گوگل]ادعای متقابل: تلفن های همراه ایمن هستند
[ترجمه ترگمان]The: تلفن های همراه ایمن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The counterclaim system has the functional advantage of incorporating and settling the correlative disputes.
[ترجمه گوگل]سیستم دعوای متقابل دارای مزیت عملکردی در ترکیب و حل و فصل اختلافات مرتبط است
[ترجمه ترگمان]سیستم counterclaim دارای مزیت کاربردی ترکیب و رفع مناقشات همبستگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Charterers counterclaim therefore succeeded and Charterers were awarded damages amount as was originally deducted from freight.
[ترجمه گوگل]بنابراین ادعای متقابل چارترها با موفقیت روبرو شد و مبلغ خسارتی که در اصل از حمل کالا کسر شده بود به چارترها تعلق گرفت
[ترجمه ترگمان]بنابراین Charterers counterclaim موفق شد و Charterers از مقدار خسارت که در ابتدا از بار کسر شده بود دریافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Part four . Perfection of Chinese counterclaim system.
[ترجمه گوگل]قسمت چهارم کمال سیستم ادعای متقابل چینی
[ترجمه ترگمان]قسمت چهار کمال سیستم counterclaim چینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The assistant recorder, sitting in the county court, refused leave to introduce the counterclaim and made an order for possession.
[ترجمه گوگل]دستیار ضبط کننده که در دادگاه شهرستان حضور داشت، از ارائه دعوای متقابل خودداری کرد و دستور تصرف را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]The، که در دادگاه استان نشسته بود، اجازه نداد که the را معرفی کند و سفارش مالکیت را صادر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the Court of Appeal, the judgment below was set aside and judgment was entered for the defendants on their counterclaim.
[ترجمه گوگل]در دادگاه تجدیدنظر، حکم ذیل لغو و حکم برای متهمان در مورد دعوای متقابل آنها وارد شد
[ترجمه ترگمان]در دادگاه تجدید نظر، قضاوت زیر تنظیم شد و قضاوت برای متهمان در counterclaim تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But, unfortunately for Bovis, there was real substance to Braehead's counterclaim.
[ترجمه گوگل]اما، متأسفانه برای بوویس، ادعای متقابل بریهد محتوای واقعی داشت
[ترجمه ترگمان]اما متاسفانه برای bovis، ماده ای واقعی برای counterclaim Braehead وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The court also upheld the decision of the assistant recorder to reject the counterclaim which the defendant sought to introduce.
[ترجمه گوگل]دادگاه همچنین تصمیم دستیار ضبط مبنی بر رد دعوای متقابلی را که متهم به دنبال طرح آن بود، تایید کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه همچنین از تصمیم دستیار مبنی بر رد the که متهم به دنبال معرفی آن بود، حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He took the view that the matters raised by the counterclaim would better have been raised by judicial review.
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که موضوعات مطرح شده توسط دعوای متقابل بهتر است با بررسی قضایی مطرح می شد
[ترجمه ترگمان]او این دیدگاه را در نظر گرفت که موضوعات مطرح شده توسط شرکت کنندگان، بهتر است که توسط بازبینی قضایی پرورش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Court of Appeal set aside that judgment and entered judgment for the defendants on their counterclaim.
[ترجمه گوگل]دادگاه تجدیدنظر این حکم را لغو کرد و برای متهمان در مورد دعوای متقابل خود حکم صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه استیناف این حکم را کنار گذاشت و به قضاوت برای متهمان در counterclaim پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An agent ad litem must obtain special powers from his principal to admit, waive or modify claims, or to compromise or to file a counterclaim or an appeal.
[ترجمه گوگل]یک وکیل باید اختیارات ویژه ای را برای پذیرش، چشم پوشی یا اصلاح ادعاها یا مصالحه یا طرح دعوای متقابل یا تجدیدنظر از مدیر اصلی خود کسب کند
[ترجمه ترگمان]یک عامل می تواند قدرت های ویژه ای را از موکل خود بدست آورد تا ادعاهای خود را بپذیرد، یا ادعاها را نادیده گرفته یا اصلاح کند یا درخواست استیناف کند یا درخواست استیناف دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The application for adding or changing the claim, or lodges a counterclaim shall be filed before expiration of the time limit for adducing evidence.
[ترجمه گوگل]تقاضای الحاق یا تغییر دعوا یا اقامه دعوای متقابل باید قبل از انقضای مهلت اقامه دلیل اقامه شود
[ترجمه ترگمان]درخواست اضافه کردن یا تغییر ادعا، یا اجاره کردن یک counterclaim باید قبل از انقضای محدودیت زمانی برای شواهد adducing تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Action", in the sense of a judicial proceeding, includes recoupment, counterclaim, set-off, suit in equity, and any other proceeding in which rights are determined.
[ترجمه گوگل]«اقدام» در مفهوم دادرسی، شامل استرداد، دعوای متقابل، تهاتر، دعوای انصاف و هر نوع رسیدگی دیگری است که در آن حق تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]\"اقدام\"، به مفهوم روند قضایی، شامل recoupment، counterclaim، تنظیم شده، کت و شلوار، و هر گونه اقدام دیگری است که در آن حقوق تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دعوای متقابل (اسم)
counterclaim

ادعای متقابل (اسم)
counterclaim

تخصصی

[حقوق] ادعای متقابل، ادعای تقابل

انگلیسی به انگلیسی

• claim made in opposition to an earlier claim
enter an opposing claim, make a counterclaim

پیشنهاد کاربران

بپرس