countercheck

/ˈkæʊntəˌtʃek//ˈkaʊntətʃek/

معنی: جلو گیری، سرزنش وتوبیخ متقابل، دفع کردن
معانی دیگر: مهار، لگام، واپاد، باز آزمون، کنترل مجدد، بازسنجی، n جلوگیری، سرزنش وتوبی  متقابل، عقیم کردن، (بانک) رسید امانت گذار، چک پیشخوان (چک بی شماره که برای استفاده ی مشتریان در داخل بانک در اختیار آنها قرار داده می شود)، n چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that stops, opposes, or restrains.

(2) تعریف: a check that confirms or contradicts another check; double check.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counterchecks, counterchecking, counterchecked
(1) تعریف: to check or restrain by opposing action.

(2) تعریف: to confirm or contradict by a second check; check again.
اسم ( noun )
• : تعریف: a check available at a bank to customers with accounts, for making withdrawals.

جمله های نمونه

1. You had better countercheck that last estimate.
[ترجمه گوگل]بهتر است آخرین تخمین را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]فکر کنم بهتر باشه این آخرین estimate باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Zou : All the people going to countercheck are accompanied by their husbands. Do you have the responsibility?
[ترجمه گوگل]زو: همه افرادی که برای بازرسی متقابل می روند توسط شوهرانشان همراهی می شوند آیا شما مسئولیت دارید؟
[ترجمه ترگمان]Zou: تمام افرادی که به countercheck می روند همسرانشان را همراهی می کنند آیا شما این مسئولیت را دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hepatitis B; Serum markers; Mode; Countercheck.
[ترجمه گوگل]هپاتیت B؛ نشانگرهای سرم؛ حالت؛ ضد چک
[ترجمه ترگمان]هپاتیت B؛ markers Serum؛ مد؛ countercheck
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. During its landfall, the topographic countercheck and friction are able to significantly affect the moving track and velocity of the storm.
[ترجمه گوگل]در طول فرود آن، ضد چک توپوگرافی و اصطکاک می توانند به طور قابل توجهی بر مسیر حرکت و سرعت طوفان تأثیر بگذارند
[ترجمه ترگمان]در طول ریزش زمین، توپوگرافی و اصطکاک توپوگرافی می توانند به طور قابل توجهی بر سرعت حرکت و سرعت طوفان تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mouse's clicking a square space of move the square space, same pattern can connect a glimmer of countercheck virus.
[ترجمه گوگل]با کلیک ماوس بر روی یک فضای مربعی که فضای مربعی را جابجا می کند، همان الگوی می تواند بارقه ای از ویروس ضد چک را به هم متصل کند
[ترجمه ترگمان]کلیک ماوس بر روی فضای مربعی حرکت فضای مربعی، الگوی مشابه می تواند به درخشش ویروس countercheck متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Face characters which are intuitionistic and easily identified are the basic characters for human's mutual recognition, they are especially suitable for manual countercheck .
[ترجمه گوگل]شخصیت‌های چهره‌ای که شهودگرا هستند و به راحتی قابل شناسایی هستند، شخصیت‌های اصلی برای تشخیص متقابل انسان هستند، آنها به ویژه برای ضد چک دستی مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]شخصیت هایی که به راحتی شناخته می شوند و به راحتی شناسایی می شوند، حروف پایه شناخت متقابل انسان هستند، به خصوص برای countercheck دستی مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rice leaf absorbs or reflects solar radiation during daytime, and countercheck the loss of heat during night time, thereby mitigating plant temperature fluctuation.
[ترجمه گوگل]برگ برنج تابش خورشید را در طول روز جذب یا منعکس می کند و از دست دادن گرما در طول شب را کنترل می کند و در نتیجه نوسانات دمای گیاه را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]برگ رایس در طول روز تابش خورشید را جذب کرده یا بازتاب می کند و از دست دادن گرما در طول شب جلوگیری می کند در نتیجه نوسانات دما را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Party A who disagrees with it are responsible for expenditure while the concealed engineering is eligible after its countercheck.
[ترجمه گوگل]طرف الف که با آن مخالف است مسئول هزینه است در حالی که مهندسی پنهان پس از بررسی متقابل آن واجد شرایط است
[ترجمه ترگمان]حزبی که با آن مخالف است مسیول مخارج است در حالی که مهندسی زیر واجد شرایط پس از countercheck است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Drive when intoxicated, the police check his ID . But when he leave, they countercheck the ID.
[ترجمه گوگل]هنگام مستی رانندگی کنید، پلیس شناسنامه او را بررسی می کند اما وقتی او می رود، شناسنامه را بازرسی می کنند
[ترجمه ترگمان]هنگام مستی رانندگی، پلیس هویت خود را چک می کند اما وقتی که او رفت، آن ها کارت اعتباری را باز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ferrari was very competitive during the tests; but we'll do the F60's countercheck at Melbourne, when we'll all meet in the race with the same fuel at the same time.
[ترجمه گوگل]فراری در طول تست ها بسیار رقابتی بود اما ما ضد چک F60 را در ملبورن انجام خواهیم داد، زمانی که همه در مسابقه با سوخت یکسانی در یک زمان ملاقات کنیم
[ترجمه ترگمان]فراری در طول این آزمایش ها بسیار رقابتی بود؛ اما ما the F۶۰ را در ملبورن انجام خواهیم داد، زمانی که همه ما در مسابقه با همان سوخت در همان زمان ملاقات خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

سرزنش و توبیخ متقابل (اسم)
countercheck

دفع کردن (فعل)
countercheck, raise, dispel, ward off, avert, foil, quench, fend, exorcise, stave off, repel, repulse, eject, perspire, excrete, extrude, exorcize, stand off, detrude, forfend

انگلیسی به انگلیسی

• opposing or restraining check; inspection which confirms another inspection
check again, reinspect (in order to verify)

پیشنهاد کاربران

بپرس