• : تعریف: combined form of argument. • مشابه: objection, rebuttal
جمله های نمونه
1. All the arguments and counter-arguments serve to emphasize the controversy surrounding this disease.
[ترجمه گوگل]همه استدلال ها و استدلال های متقابل در خدمت تاکید بر بحث و جدل پیرامون این بیماری است [ترجمه ترگمان]تمام بحث ها و استدلالات برای تاکید بر سر و بحث پیرامون این بیماری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. For every argument against political activity there is a counter-argument as well.
[ترجمه رضا بابازاده] برای هر استدلالی علیه فعالیت سیاسی، استدلال مخالفی نیز وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]برای هر استدلالی علیه فعالیت سیاسی یک استدلال مخالف نیز وجود دارد [ترجمه ترگمان]برای هر بحثی که علیه فعالیت سیاسی وجود دارد، یک مبارزه متقابل وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Debate in the parliament, the Knesset, fluctuated between calls for tough retaliation and counter-arguments urging restraint.
[ترجمه گوگل]بحث در پارلمان، کنست، بین درخواستها برای مقابله به مثل سخت و استدلالهای متقابل که خواستار خویشتنداری بودند، در نوسان بود [ترجمه ترگمان]بحث در پارلمان، کنست، بین درخواست ها برای انتقام خشن و مقابله با استدلالات و خویشتن داری نوسان داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In many cases, however, it is expressed as an intermittent grumbling of practitioners rather than as a systematic counter-argument.
[ترجمه گوگل]با این حال، در بسیاری از موارد، بهعنوان یک غرغر متناوب تمرینکنندگان بیان میشود تا بهعنوان یک استدلال متقابل سیستماتیک [ترجمه ترگمان]با این حال، در بسیاری از موارد، آن به عنوان یک غرغر متناوب از افراد حرفه ای به جای بحث و بحث سیستماتیک، بیان می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Needless to say, the research literature is full of argument and counter-argument about the explanations of agreed associations between factors.
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که ادبیات تحقیق مملو از استدلال و استدلال متقابل در مورد تبیین ارتباط توافق شده بین عوامل است [ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که ادبیات تحقیق پر از بحث و بحث در مورد توضیحات انجمن های توافق شده بین عوامل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. That culture is about sympathetic engagement with counterargument . But it also about a particular way of arguing, a particular style.
[ترجمه گوگل]آن فرهنگ مربوط به تعامل همدلانه با استدلال متقابل است اما همچنین در مورد یک روش خاص استدلال، یک سبک خاص [ترجمه ترگمان]این فرهنگ در مورد تعامل دلسوزانه با counterargument است اما این یک روش خاص برای بحث کردن، سبک خاص است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The only possibility of a counterargument, Cline said, is if the venerable, time-tested standard model of particle physics is proven wrong.
[ترجمه گوگل]کلاین گفت، تنها امکان استدلال متقابل این است که ثابت شود مدل استاندارد فیزیک ذرات معتبر و آزمایش شده با زمان اشتباه است [ترجمه ترگمان]کلاین گفت که تنها امکان یک counterargument، کلاین گفت: این است که مدل استاندارد آزمون زمانی فیزیک ذرات اشتباه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The counterargument is that disseminating such a scary image is intended to buck up his subjects' fighting spirit while persuading his enemies to appease him.
[ترجمه گوگل]استدلال متقابل این است که انتشار چنین تصویر ترسناکی به منظور تقویت روحیه جنگجوی سوژههایش و در عین حال متقاعد کردن دشمنانش برای جلب رضایت او است [ترجمه ترگمان]The این است که انتشار چنین تصویر ترسناک در نظر دارد افراد خود را با روحیه مبارزه کند در حالی که دشمنان خود را قانع می کند که او را آرام کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There is some truth to this counterargument. The Chinese leadership is nervous, especially about the number of protests every year -- 80,000, according to government statistics.
[ترجمه گوگل]این استدلال متقابل حقیقتی دارد رهبری چین عصبی است، به خصوص در مورد تعداد تظاهرات در هر سال -- 80000، طبق آمار دولت [ترجمه ترگمان]این counterargument حقیقتی است براساس آمار دولتی، رهبری چین، به ویژه در مورد تعداد اعتراضات در هر سال - ۸۰ نفر، عصبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The tsunami was but one clear counterargument to the claim that nuclear power is a safe solution to climate change and dwindling oil supplies.
[ترجمه گوگل]سونامی تنها یک استدلال مخالف آشکار برای این ادعا بود که انرژی هسته ای راه حلی مطمئن برای تغییرات آب و هوایی و کاهش عرضه نفت است [ترجمه ترگمان]سونامی یکی از دلایل روشن این ادعا است که انرژی هسته ای راه حل امنی برای تغییر آب و هوا و کاهش ذخایر نفت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The counterargument is that those who have been deeply involved in an industry know it best.
[ترجمه گوگل]استدلال مخالف این است که کسانی که عمیقاً درگیر یک صنعت بوده اند آن را بهتر می دانند [ترجمه ترگمان]واقعیت این است که آن هایی که عمیقا در یک صنعت دخیل بوده اند، این را بهتر می دانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The counterargument right of adduction is a nation of the science of civil law, but this kind of system not established in the science of negotiable instruments law.
[ترجمه گوگل]برهان متقابل حق استحصال ملتی از علم حقوق مدنی است، اما این نوع نظام در علم حقوق اسناد قابل معامله ایجاد نشده است [ترجمه ترگمان]حق counterargument of یک ملت علم حقوق مدنی است، اما این نوع سیستمی که در علوم مربوط به قوانین قابل مذاکره ایجاد نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This paper is presented as a counterargument against the views of Professor Zhang Jinghao on translatology.
[ترجمه گوگل]این مقاله به عنوان یک استدلال متقابل در برابر دیدگاه های پروفسور ژانگ جینگهائو در مورد ترجمه شناسی ارائه شده است [ترجمه ترگمان]این مقاله به عنوان a در مقابل دیدگاه های پروفسور ژانگ Jinghao در translatology ارایه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Try to come up with a principled, compelling counterargument.
[ترجمه گوگل]سعی کنید یک استدلال متقابل اصولی و قانع کننده ارائه دهید [ترجمه ترگمان]سعی کنید با یک counterargument محکم و قانع کننده وارد شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید