counteract

/ˈkaʊntəˌrækt//ˌkaʊntəˈrækt/

معنی: خنثی کردن، بی اثر کردن، عمل متقابل کردن
معانی دیگر: مقابله کردن، پادکنش کردن، واروکنش کردن، ناکارا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counteracts, counteracting, counteracted
مشتقات: counteractive (adj.), counteraction (n.)
• : تعریف: to overcome or lessen the effect of through opposition or opposite action.
مترادف: countervail, neutralize
متضاد: encourage, enhance, exacerbate
مشابه: annul, cancel, counterbalance, destroy, invalidate, negative, nullify, offset, oppose, overcome, rescind, reverse, undo

- The antidote counteracted the poison.
[ترجمه علی] پادزهر سم را خنثی کرد.
|
[ترجمه گوگل] پادزهر با سم مقابله کرد
[ترجمه ترگمان] پادزهر سم رو خنثی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He counteracted their stubborn refusal with clever persuasion.
[ترجمه گوگل] او با اقناع هوشمندانه با امتناع سرسختانه آنها مقابله کرد
[ترجمه ترگمان] از امتناع لجوجانه آن ها با persuasion زیرکانه عمل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although it's a popular belief, coffee doesn't actually counteract the effects of alcohol.
[ترجمه گوگل] اگرچه این یک باور عمومی است، اما قهوه در واقع با اثرات الکل مقابله نمی کند
[ترجمه ترگمان] اگرچه این یک عقیده عمومی است، اما قهوه در واقع اثرات الکل را خنثی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to counteract a poison
سم را بی اثر کردن

2. they added sugar to the medicine to counteract its bitterness
به دارو شکر زدند تا تلخی آن را خنثی کنند.

3. Our bodies produce antibodies to counteract disease.
[ترجمه گوگل]بدن ما برای مقابله با بیماری آنتی بادی تولید می کند
[ترجمه ترگمان]بدن ما آنتی بادی تولید می کند تا بیماری را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The power of red wine to counteract high cholesterol has been ballyhooed in the press.
[ترجمه گوگل]قدرت شراب قرمز برای مقابله با کلسترول بالا در مطبوعات مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]قدرت نوشیدن شراب قرمز برای خنثی کردن کلسترول بالا در مطبوعات افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We must counteract extremism in the party.
[ترجمه گوگل]ما باید با افراط گرایی در حزب مقابله کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید افراط گرایی را در حزب خنثی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This drug should counteract the poison.
[ترجمه گوگل]این دارو باید با سم مقابله کند
[ترجمه ترگمان]این دارو باید سم رو خنثی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We must try to counteract the present current of anti - government feeling.
[ترجمه گوگل]ما باید تلاش کنیم تا با جریان کنونی احساس ضد حکومتی مقابله کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید سعی کنیم جریان کنونی احساسات ضد دولتی را خنثی سازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some dancers were sucking lollipops to counteract the clenching of the jaws caused by amphetamines.
[ترجمه گوگل]برخی از رقصندگان برای مقابله با فشردن فک های ناشی از آمفتامین ها آب نبات چوبی می مکیدند
[ترجمه ترگمان]بعضی می رقصیدند، در حالی که the را خنثی می کردند، the را که به آمفتامین مربوط می شد خنثی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Acceptance, shown by affection, can counteract those feelings.
[ترجمه گوگل]پذیرش که با محبت نشان داده می شود، می تواند با این احساسات مقابله کند
[ترجمه ترگمان]پذیرش، که با محبت نشان داده می شود، می تواند این احساسات را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Seeing beyond overt status People become self-important to counteract and to attack the fear that they are insignificant.
[ترجمه گوگل]دیدن فراتر از وضعیت آشکار مردم برای مقابله و حمله به ترس از بی اهمیت بودن خود اهمیت می دهند
[ترجمه ترگمان]دیدن فراتر از وضعیت آشکار افراد برای خنثی کردن و حمله به ترس که آن ها ناچیز هستند، به خود اهمیت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perm Revitaliser from TiGi Linea is designed to counteract the relaxing effects that everyday shampooing can have on your perm.
[ترجمه گوگل]Perm Revitaliser از TiGi Linea برای خنثی کردن اثرات آرامش‌بخشی که شامپو کردن روزانه می‌تواند روی پرم شما داشته باشد، طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]Perm Revitaliser از TiGi Linea برای مقابله با اثرات استراحت که شامپو زدن روزانه می تواند روی بدن شما داشته باشد طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In seeking to counteract these forces Dewey especially emphasized the potential importance of the educative role of social institutions.
[ترجمه گوگل]دیویی در تلاش برای مقابله با این نیروها به ویژه بر اهمیت بالقوه نقش آموزشی نهادهای اجتماعی تأکید کرد
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای مقابله با این نیروها، دیویی به اهمیت بالقوه نقش آموزشی نهاده ای اجتماعی تاکید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many contain potassium salts to counteract the loss of potassium ions from the body during diarrhoea.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها حاوی نمک های پتاسیم برای مقابله با از دست دادن یون های پتاسیم از بدن در طول اسهال هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نمک پتاسیم برای خنثی کردن از دست دادن یون های پتاسیم از بدن در طول اسهال استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You have to change the culture to counteract the market model that defines such ferocious ambitions for young people.
[ترجمه گوگل]برای مقابله با مدل بازاری که چنین جاه طلبی های وحشیانه ای را برای جوانان تعریف می کند، باید فرهنگ را تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید فرهنگ را تغییر دهید تا مدل بازار را خنثی کند که این جاه طلبی شدید را برای جوانان تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

بی اثر کردن (فعل)
nullify, undo, void, counteract, foil, deactivate, enervate

عمل متقابل کردن (فعل)
counteract, reciprocate

انگلیسی به انگلیسی

• work against, cancel out, negate
to counteract something means to reduce its effect by doing something that has the opposite effect.

پیشنهاد کاربران

counter هم فعل و هم اسم و هم صفت و قید هست ، در جایگاه فعل به معنی مقابله کردن ، تلافی کردن ، مقابله به مثل کردن . اما counteract یعنی
to reduce or prevent the bad effect of something, by doing something that has the opposite effect
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی عوارض یا بدی چیزی را با اقدام متقابل کاهش بدی یا خنثی کنی . در واقع به معنی خنثی کردن و یا بی اثر کردن است.

خنثی کردن ( اثر چیزی )
– The antidote counteracted the poison
– Our bodies produce antibodies to counteract disease
– Drinking a lot of water counteracts the dehydrating effects of hot weather
خنثی کردن
اقدام متقابل
عمل متقابل کردن ، خنثی کردن ، بی اثر کردن ☢☢☢☢
the drug counteracts the effects of the poison
آن دارو اثرات سم را خنثی می کند
خنثی کردن. عوارض و یا بدی چیزی را کاهش دادن
جبران شدن
مقابله به مثل کردن
فرونشاندن

بپرس