count the cost


تقاص پس دادن، ضرر چیزی را کشیدن، خسارت دیدن

پیشنهاد کاربران

درد کاری را کشیدن.
Count the cost; it’s worth the attempt
دردش رو بکش، این کار ارزش تلاش کردن رو داره.
سبک و سنگین کردن - اطراف و جوانب قضیه را سنجیدن
چوب کاری را خوردن
تقاص کاری را پس دادن
he's counting the cost of his carelessness
اون داره چوب بی دقتی ش رو میخوره

بپرس