count out


(با دقت) شمردن، شمردن (و بر توده ای افزودن)

جمله های نمونه

1. The little girl could only remember her numbers by counting out.
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو فقط با شمارش اعدادش را به خاطر می آورد
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک فقط شماره او را با شمردن به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We have to count out John for tomorrow's trip.
[ترجمه ایمان] ما باید برای سفر فردا دور جان را خط بکشیم
|
[ترجمه گوگل]برای سفر فردا باید جان حساب کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید \"جان\" رو برای سفر فردا حساب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr. Rohmbauer counted out the money and put it in an envelope.
[ترجمه گوگل]آقای رومباوئر پول را شمرد و در پاکت گذاشت
[ترجمه ترگمان]آقای Rohmbauer پول را شمرد و آن را در پاکتی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She counted out fifteen pence and passed it to the salesgirl.
[ترجمه گوگل]او پانزده پنس را شمرد و به دختر فروشنده داد
[ترجمه ترگمان]پانزده پنس را شمرد و به salesgirl پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She counted out five crisp new $100 bills.
[ترجمه گوگل]او پنج اسکناس 100 دلاری جدید را شمرد
[ترجمه ترگمان]او پنج لایحه جدید ۱۰۰ دلاری را شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He counted out the exact money .
[ترجمه گوگل]او دقیقاً پول را شمرد
[ترجمه ترگمان]او پول دقیقش را می شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wasn't voted out;he was counted out.
[ترجمه گوگل]او رای ندادند، او حساب شد
[ترجمه ترگمان]او انتخاب نکرده بود؛ او حساب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cooper was counted out in the final round.
[ترجمه گوگل]کوپر در دور پایانی حساب شد
[ترجمه ترگمان]کوپر در مرحله آخر به حساب می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She counted out seven £5 notes and passed them to the salesclerk.
[ترجمه گوگل]او هفت اسکناس 5 پوندی را شمرد و آنها را به فروشنده داد
[ترجمه ترگمان]او هفت اسکناس ۵ پوندی را شمرد و آن ها را به the رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those who have not yet sent in applications should be counted out.
[ترجمه گوگل]کسانی که هنوز درخواست ارسال نکرده اند باید حساب شوند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که هنوز در برنامه های کاربردی ارسال نشده اند باید شمارش شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old lady counted out thirty pence and gave it to the shop assistant.
[ترجمه گوگل]پیرزن سی پنی شمرد و به فروشنده داد
[ترجمه ترگمان]پیرزن سی کو پک را شمرد و به شاگرد مغازه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was counting out 30p, mostly in small change, into my hand.
[ترجمه گوگل]او داشت 30p می شمرد، اکثراً با پول کوچک، در دست من
[ترجمه ترگمان]او در حال شمردن ۳۰ p بود، که بیشتر در تغییر کوچک بود، به دست من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The teller counted out ten $50 bills.
[ترجمه گوگل]عابر ده اسکناس 50 دلاری شمرد
[ترجمه ترگمان]سخنران ده اسکناس ۵۰ دلاری را شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no need to tell the kids that the number of stars cannot be counted out.
[ترجمه گوگل]نیازی نیست به بچه ها بگویید که تعداد ستاره ها قابل شمارش نیست
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست به بچه ها بگویید که تعداد ستارگان را نمی توان شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The boxing champion was finally counted out.
[ترجمه گوگل]قهرمان بوکس بالاخره حساب شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام قهرمان بوکس اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Count sb out
روی کسی حساب نکردن ، خط زدن کسی
Count sth out
با دقت شمردن و یکی یکی شمردن
I spent a day counting out my cash.
یک شب را صرف شمردن تک به تک اسکناسم کردم.
count out
Count me out
رو من حساب نکنین
stick with the ones who saw your potential while the whole world was counting you out
Count sb out:حساب نکردن، دست کم گرفتن
گذشتن. . . صرف نظر کردن.
put things down, one by one, as you count them
The teller counted out ten $50 bills.
دست کم گرفتن، شکسته نفسی کردن
حذف کردن
رو من حساب نکن، منو بذار کنار ، من نیستم
To exclude someone from something, often at their own request.
I don't think this ridiculous plan will work, so count me out.
count somebody out
کسی را ( در انجام کاری ) حساب نکردن، روی کسی حساب نکرن
to not include someone in an activity
I’m sorry, you’ll have to count me out tonight.
depend on. . . روی کسی یا چیزی حساب کردن

بپرس