count for nothing

- **Promises from him count for nothing. **
قول های او هیچ ارزشی ندارند.
1. **Even though he worked hard for years, his efforts seemed to count for nothing when the company went bankrupt. **
با اینکه سال ها سخت کار کرده بود، تلاش هایش زمانی که شرکت ورشکست شد، بی ارزش به نظر می رسید.
- - -
2. **Her honesty and loyalty count for nothing in an environment where only results matter. **
صداقت و وفاداری او در محیطی که فقط نتایج مهم هستند، هیچ ارزشی ندارد.
- - -
3. **If your promises count for nothing, why should anyone trust you again?**
اگر قول های تو ارزشی ندارند، چرا باید کسی دوباره به تو اعتماد کند؟
- - -
4. **All his past achievements counted for nothing when he was accused of cheating. **
تمام دستاوردهای قبلی اش زمانی که به تقلب متهم شد، بی ارزش شدند.
- - -
5. **In that ruthless industry, talent alone often counts for nothing without the right connections. **
در آن صنعت بی رحم، استعداد به تنهایی اغلب بدون ارتباطات مناسب هیچ ارزشی ندارد.
- - -
6. **Her tears and apologies count for nothing after all the pain she caused. **
اشک ها و عذرخواهی هایش بعد از تمام دردی که ایجاد کرده بود، هیچ ارزشی ندارند.
- - -
7. **When justice is not served, the law itself seems to count for nothing. **
وقتی عدالت اجرا نمی شود، خود قانون به نظر می رسد هیچ اعتباری ندارد.
- - -
8. **If love and trust count for nothing in your decisions, then what are we even doing together?**
اگر عشق و اعتماد در تصمیم هایت هیچ ارزشی ندارند، پس اصلاً چرا با هم هستیم؟
- - -
9. **In war, sometimes bravery and honor count for nothing against superior weapons. **
در جنگ، گاهی شجاعت و شرافت در برابر سلاح های برتر هیچ ارزشی ندارند.
- - -
10. **All the sacrifices of our ancestors will count for nothing if we forget their struggles. **
تمام فداکاری های نیاکان ما بی ارزش خواهد بود اگر مبارزات آن ها را فراموش کنیم.
chatgpt