• (2)تعریف: someone hired to supervise children at a camp.
• (3)تعریف: an attorney, esp. one who represents clients in court; lawyer. • مشابه: attorney, counsel, defense, lawyer
جمله های نمونه
1. I went to a counselor for guidance on my career.
[ترجمه Queen Sanaz] برای راهنمایی در مورد شغلم به مشاور مراجعه کردم.
|
[ترجمه گوگل]برای راهنمایی در مورد شغلم به مشاور مراجعه کردم [ترجمه ترگمان]من به یه مشاور برای راهنمایی کارم رفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Confidentiality is implicit in your relationship with a counselor.
[ترجمه گوگل]رازداری در رابطه شما با یک مشاور مستتر است [ترجمه ترگمان]قابلیت اعتماد به طور ضمنی در رابطه شما با یک مشاور صادق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His elder sister had been his guide,counselor,and friend.
[ترجمه محمد امین دری] خواهر بزرگترش راهنما، مشاور و دوستش بود
|
[ترجمه نیلا] خواهر بزرگترش مشاور راهنمای دوستش بود
|
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگتر راهنما، مشاور و دوست او بود [ترجمه ترگمان]خواهر بزرگش مشاور، مشاور و دوست او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He handled his responsibilities as a counselor in an intelligent and caring fashion.
[ترجمه گوگل]او مسئولیت های خود را به عنوان یک مشاور به شیوه ای هوشمندانه و دلسوز انجام داد [ترجمه ترگمان]او مسئولیت های خود را به عنوان مشاور در یک مد هوشمند و دلسوز انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The counselor would then electronically graze the 70 categorical pots of money.
[ترجمه گوگل]سپس مشاور 70 دیگ دسته بندی پول را به صورت الکترونیکی می چراند [ترجمه ترگمان]سپس مشاور به صورت الکترونیکی ۷۰ لیوان قطعی را در اختیار خود قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. For the one principal and one guidance counselor to have constant contact with all our kids would be an impossibility.
[ترجمه گوگل]برای یک مدیر و یک مشاور راهنما که تماس دائمی با همه بچه های ما داشته باشد غیرممکن است [ترجمه ترگمان]برای یک مدیر و یک مشاور راهنما، ارتباط مداوم با تمام بچه های ما غیرممکن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Father: A counselor from your school called today and told me a lot of students have been taking drugs.
[ترجمه گوگل]پدر: امروز یکی از مشاوران مدرسه شما تماس گرفت و به من گفت که دانش آموزان زیادی مواد مخدر مصرف می کنند [ترجمه ترگمان]پدر: یک مشاور مدرسه شما امروز تماس گرفت و به من گفت که بسیاری از دانش آموزان دارو مصرف کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It may be a guidance counselor who is interested in getting the school to develop strategies to help work-inhibited students.
[ترجمه گوگل]ممکن است این یک مشاور راهنمایی باشد که علاقه مند است مدرسه را وادار به ایجاد استراتژی هایی برای کمک به دانش آموزانی که از کار بازدارند، باشد [ترجمه ترگمان]ممکن است یک مشاور راهنما باشد که علاقه مند است به مدرسه برود تا استراتژی هایی برای کمک به دانش آموزان ایجاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Talk to your counselor about the best way to handle this, and follow his or her advice.
[ترجمه گوگل]با مشاور خود در مورد بهترین راه حل این مشکل صحبت کنید و توصیه های او را دنبال کنید [ترجمه ترگمان]با مشاور شما در مورد بهترین راه برای رسیدگی به این موضوع صحبت کنید و از او پیروی کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. "Kids think they're invincible," said the school's drug counselor.
[ترجمه گوگل]مشاور مواد مخدر مدرسه گفت: بچه ها فکر می کنند شکست ناپذیر هستند [ترجمه ترگمان]مشاور مواد مخدر مدرسه گفت: \" کودکان فکر می کنند شکست ناپذیر هستند \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In high school, her counselor advised her either to go to vocational school or to stay home.
[ترجمه گوگل]در دبیرستان، مشاور او به او توصیه کرد که یا به مدرسه حرفه ای برود یا در خانه بماند [ترجمه ترگمان]در دبیرستان، مشاور به او توصیه کرد که به مدرسه فنی حرفه ای برود یا در خانه بماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. From time to time, the counselor might reflect back to the child what is happening.
[ترجمه گوگل]گاه به گاه، مشاور ممکن است آنچه را که در حال رخ دادن است به کودک بازتاب دهد [ترجمه ترگمان]از زمان به بعد مشاور ممکن است به کودک فکر کند که چه اتفاقی دارد می افتد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A school counselor helped Jason resolve a conflict with one of his teachers.
[ترجمه گوگل]یک مشاور مدرسه به جیسون کمک کرد تا درگیری با یکی از معلمانش را حل کند [ترجمه ترگمان]مشاور مدرسه به جیسون کمک کرد تا تعارض با یکی از معلمان خود حل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The counselor spoke her name, and she looked up, her eyes red in the half-light.
[ترجمه گوگل]مشاور نام او را به زبان آورد و او در حالی که چشمانش در نور نیمه روشن قرمز شده بود به بالا نگاه کرد [ترجمه ترگمان]مشاور اسم او را گفت و سرش را بلند کرد، چشمانش از نیمه نور سرخ شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We talked to a counselor also.
[ترجمه مريم] ما با مشاور هم حرف زدیم
|
[ترجمه A.B] ما همچنین با یک مشاور حرف زدیم.
|
[ترجمه گوگل]با یک مشاور هم صحبت کردیم [ترجمه ترگمان]ما با یه مشاور حرف زدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• person who advises, person who offers counsel; lawyer, advocate; supervisor
پیشنهاد کاربران
در واقع {counselor } به معنی مشاور مدرسه هستش نه هر مشاوری در مدارس امریکا و به صورت رسمی به مشاور مدرسه {counselor} گفته میشه مشاور پزشکی / مشاور کاری و حتی مشاور درسی و. . . عناوین مختص به خودشون رو دارن
مشاور مثال: She works as a school counselor. او به عنوان مشاور مدرسه کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Counselor; مشاور My founder is a counselor معنی:پدر من یک مشاور هستش
1. a high ranking diplomat رایزن، مستشار 2. someone who gives counsel مشاور 3. Someone who takes people's rights وکیل مدافع
counselor 2 ( n ) ( also counselor - at - law ) =a lawyer
counselor 1 ( n ) ( kaʊnslər ) ( Canadian English usually counsellor ) =a person who has been trained to advise people with problems, especially personal problems