councilor

/ˈkaʊnsələr//ˈkaʊnsələ/

معنی: مشاور، رایزن، عضو انجمن، عضو شورا، مستشار، کنکاشگر
معانی دیگر: مشاور رایزن، گره گشا، سگالشگر (انگلیس: councillor)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: someone who belongs to a council.

جمله های نمونه

1. The councilors put the problem of downtown parking before the mayor.
[ترجمه گوگل]شورایاران مشکل پارکینگ مرکز شهر را به گوش شهردار رساندند
[ترجمه ترگمان]مشاوران مشکل پارک مرکز شهر را پیش از شهردار قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He closeted himself with his councilors.
[ترجمه گوگل]او خود را با مشاورانش بسته بود
[ترجمه ترگمان]او خود را با councilors خلوت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They collectively abstained in the elections for local councilors.
[ترجمه گوگل]آنها به طور دسته جمعی در انتخابات شورای محلی رای ممتنع دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور جمعی در انتخابات اعضای شورای محلی رای ممتنع دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On the noon of April 2 200 State Councilor Tang Jiaxuan met with Prime Minister Hun Sen of the Kingdom of Cambodia at Diaoyutai State Guest Hotel.
[ترجمه گوگل]در ظهر 2 آوریل 200، تانگ جیاکسوان، مشاور ایالتی با هون سن، نخست‌وزیر پادشاهی کامبوج در هتل مهمان دولتی Diaoyutai ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]در ظهر روز ۲ آوریل، \"تانگ Jiaxuan\"، مشاور دولت ایالت کامبوج، در هتل مهمان \"Diaoyutai سن\"، با نخست وزیر \"هون سن\"، نخست وزیر کامبوج دیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Goebels rounded up a municipal councilor to perform the ceremony in the small conference room.
[ترجمه گوگل]گوبلز یکی از اعضای شورای شهر را برای اجرای مراسم در اتاق کنفرانس کوچک جمع کرد
[ترجمه ترگمان]Goebels به عنوان مشاور شهرداری برای انجام مراسم در اتاق کنفرانس کوچک گرد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After inspections by a School Councilor, please sign off on the Parent Duty Assignment Roster in the space provided.
[ترجمه گوگل]پس از بازرسی توسط مشاور مدرسه، لطفاً فهرست تکالیف والدین را در فضای ارائه شده امضا کنید
[ترجمه ترگمان]پس از بازرسی توسط یک مشاور مدرسه، لطفا on Duty Parent Parent در فضای ارائه شده را امضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On October 200 State Councilor Tang Jiaxuan met in the Diaoyutai State Guest Hotel with visiting UN Secretary General Kofi Annan.
[ترجمه گوگل]در اکتبر 200، تانگ جیاکسوان، مشاور ایالتی در هتل مهمان ایالتی دیائویوتای با کوفی عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]در روز اکتبر، تانگ Jiaxuan مشاور دولت در هتل مهمان Diaoyutai با دیدار دبیر کل سازمان ملل متحد، کوفی عنان، دیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Councilor Weakling, who knew that this was probably true, made no further protest.
[ترجمه گوگل]مشاور ویکلینگ، که می‌دانست این احتمالاً درست است، دیگر اعتراضی نکرد
[ترجمه ترگمان]مشاور weakling، که می دانست این احتمالا درست است، اعتراضی نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He became a councilor and sat as a member of the House of Burgesses.
[ترجمه گوگل]او عضو شورا شد و به عنوان یکی از اعضای مجلس بورگس نشست
[ترجمه ترگمان]او عضو councilor شد و به عنوان عضوی از خاندان of نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Politburo member in 200 State Councilor, State Council committee member.
[ترجمه گوگل]عضو دفتر سیاسی در 200 شورای ایالتی، عضو کمیته شورای ایالتی
[ترجمه ترگمان]عضو دفتر سیاسی در ۲۰۰ مشاور دولت عضو کمیته شورای دولتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They collectively abstained ( from voting ) in the elections for local councilors.
[ترجمه گوگل]آنها به طور جمعی (از رای دادن) در انتخابات شوراهای محلی خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور جمعی از رای دادن (از رای دادن)در انتخابات برای اعضای شورای محلی خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Several leading citizens have lodged complaints against the city councilors for their mishandling of public money.
[ترجمه گوگل]چندین شهروند برجسته از شورای شهر به دلیل سوء استفاده از پول عمومی شکایت کرده اند
[ترجمه ترگمان]چندین شهروند پیشگام شکایت علیه اعضای شورای شهر را به خاطر مدیریت بد پول مردم تسلیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From 1998 to 2002 the Politburo alternate member, state councilor, committee member of the State Council.
[ترجمه گوگل]از سال 1998 تا 2002 عضو علی البدل دفتر سیاسی، مشاور ایالتی، عضو کمیته شورای ایالتی
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ عضو دیگر دفتر سیاسی عضو شورای دولتی، عضو کمیته شورای دولتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "It's definitely a first for Goodna, to have a shark in the main street," Paul Tully, Ipswich councilor for the Goodna region, said in the Queensland Times report.
[ترجمه گوگل]پل تالی، عضو شورای ایپسویچ برای منطقه گودنا، در گزارش کوئینزلند تایمز گفت: «قطعا برای گودنا اولین بار است که یک کوسه در خیابان اصلی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]پاول Tully، ایپسویچ تاون در منطقه Goodna، در گزارش نیویورک تایمز گفت: \" این اولین بار برای Goodna است که یک کوسه در خیابان اصلی دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On December 200 Premier Wen Jiabao of the State Councilor met with Slovak National Assembly Speaker Hrusovsky in Bratislava.
[ترجمه گوگل]در دسامبر 200، نخست وزیر ون جیابائو، عضو شورای ایالتی، با هروسوفسکی رئیس مجلس ملی اسلواکی در براتیسلاوا ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]در تاریخ ۲۰۰ دسامبر، ون جیابائو نخست وزیر کشور در براتیسلاوا با سخنگوی مجلس ملی اسلواکی ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشاور (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, solicitor

رایزن (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, councillor

عضو انجمن (اسم)
councilor, councillor, assemblyman

عضو شورا (اسم)
councilor, councillor, regent

مستشار (اسم)
counselor, councilor, councillor, counsellor

کنکاشگر (اسم)
councilor, councillor

انگلیسی به انگلیسی

• advisor, counselor; member of a council

پیشنهاد کاربران

بپرس