council

/ˈkaʊnsl̩//ˈkaʊnsl̩/

معنی: انجمن، مجلس، مشاوره، شورا، کنکاشگاه
معانی دیگر: (گروهی که برای مشاوره یا بحث و غیره گردهم آیند) انجمن، هیئت، کنکاش گروه، جامعه ی رایزنان، سگالشگران، (برخی شهرها و روستاها و غیره) انجمن محل، انجمن شهرداری، شورای بخش (یا شهرستان)، (انگلیس) انجمنی که امور اجرایی (شهر یا ده یا دهستان) را به عهده دارد، همایش اندیشوران کلیسایی، کنکاشگروه مذهبی، (انگلیس - در مورد آپارتمان یا خانه های ساخته شده توسط انجمن شهر یا روستا) انجمنی، شهرداری، سازمانی، (اتحادیه های کارگری) هیئت نمایندگان یگان های محلی، رایزنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an assembly of persons gathered together for administrative, legislative, or advisory purposes.
مترادف: assembly, board, committee
مشابه: cabinet, commission, convocation, legislature, panel, synod, task force, tribunal

- The town council will be voting on the issue tonight.
[ترجمه گوگل] شورای شهر امشب در مورد این موضوع رای گیری می کند
[ترجمه ترگمان] شورای شهر امشب به این مساله رای خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (chiefly British) an elected body that governs in local areas.

- Has the council done anything about the problem?
[ترجمه گوگل] آیا شورا برای رفع این مشکل اقدامی انجام داده است؟
[ترجمه ترگمان] انجمن چیزی در مورد این مشکل انجام داده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. council estate
ملک متعلق به شهرداری

2. council flats
آپارتمان های سازمانی

3. council house
خانه ی سازمانی

4. a council of elders governs the village
شورایی از ریش سفیدان روستا را اداره می کند.

5. a council of military experts
هیئتی از خبرگان نظامی

6. advisory council
هیئت مشورتی

7. the council chamber
نشستگاه رایزنان

8. the council of church officials . . .
شورای مقامات کلیسایی . . .

9. the council rubber-stamped all of the leader's decisions
شورا همه ی تصمیمات رهبر را بی چون و چرا تصویب کرد.

10. the city council has ordered the demolition of these houses
انجمن شهر دستور تخریب این خانه ها را صادر کرده است.

11. the teacher's council
جامعه ی معلمان

12. the town council
شورای شهر

13. he served five years on the local council
او پنج سال در انجمن محل عضو بود.

14. we need the continued support of the labour caucus on the economic council
ما به پشتیبانی مداوم نمایندگان حزب کارگر در شورای اقتصادی نیاز داریم.

15. Permanent members of the United Nations Security Council have a veto over any proposal.
[ترجمه گوگل]اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد بر هر پیشنهادی حق وتو دارند
[ترجمه ترگمان]اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل در هر پیشنهادی حق وتو دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was a British Council scholar.
[ترجمه گوگل]او یک محقق شورای بریتانیا بود
[ترجمه ترگمان]او یک محقق شورای بریتانیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The local council has organized a two-mile fun run for charity.
[ترجمه گوگل]شورای محلی یک مسابقه تفریحی دو مایلی را برای خیریه ترتیب داده است
[ترجمه ترگمان]شورای محلی یک رقابت دو کیلومتری را برای خیریه سازماندهی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The National Election Council is supposed to certify the results of the election.
[ترجمه گوگل]شورای ملی انتخابات قرار است نتایج انتخابات را تایید کند
[ترجمه ترگمان]قرار است که شورای ملی انتخابات نتایج انتخابات را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The council must make economies to meet government spending targets.
[ترجمه گوگل]شورا باید اقتصادهایی را ایجاد کند که به اهداف مخارج دولت دست یابد
[ترجمه ترگمان]این شورا باید برای برآورده کردن اهداف هزینه های دولتی، اقتصادها را به چالش بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The UN security council may impose economic sanctions .
[ترجمه گوگل]شورای امنیت سازمان ملل ممکن است تحریم های اقتصادی اعمال کند
[ترجمه ترگمان]شورای امنیت سازمان ملل ممکن است تحریم های اقتصادی را اعمال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The local council is/are in charge of repairing roads.
[ترجمه گوگل]شورای محلی مسئول تعمیر جاده ها است
[ترجمه ترگمان]شورای محلی مسئول تعمیر جاده ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The council undertook a sample survey of primary schools in the county.
[ترجمه گوگل]شورا یک بررسی نمونه از مدارس ابتدایی شهرستان انجام داد
[ترجمه ترگمان]این شورا یک بررسی نمونه از مدارس ابتدایی در این استان را به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

مجلس (اسم)
assembly, council, parliament, legislature, convocation, congress, committee, session

مشاوره (اسم)
consultation, council, conference

شورا (اسم)
diet, moot, council

کنکاشگاه (اسم)
council

تخصصی

[حقوق] شورا، انجمن شهر

انگلیسی به انگلیسی

• assembly, board, group of people (gathered to advise, plan, etc.)
a council is a group of people elected to run a town or other area.
some other advisory or administrative groups are also called councils.
a council house or flat is accommodation that is owned by the local council and rented to people to live in.
a council is also a specially organized meeting.

پیشنهاد کاربران

شورا؛ سازمان خدمات شهری. هیات، انجمن، مشاوره، مجلس، کنکاشگاه،
شورا، شورای شهر
مثال: The city council voted to approve the new budget.
شورای شهر برای تصویب بودجه جدید رای داد.
شورا؛ سازمان خدمات شهری
هیات، انجمن، مشاوره، مجلس، کنکاشگاه. نهاد
شورا
نهاد
Council hall = سالن شورا
consul: کنسول ( نماینده )
consulate: کنسولگری
console: دلداری دادن، آرام کردن
council: انجمن، شورا
consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع )
counsellor: وکیل یا مشاور
counsel: سفارش کردن
شهرداری
انجمن، مجلس، شورا، انجمن شهرداری، شورای بخش
Medical Council
سازمان نظام پزشکی
group of people who is governing the town
The organization that is responsible for local government according to the thing that you own.
در عبارت council housing به معنی خانه سازمانی

شورا ، انجمن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس