cottony

/ˈkɑːtniː//ˈkɒtnɪ/

معنی: پنبه ای، کرکی، نرم
معانی دیگر: پنبه سان، نرم و پف کرده، پفکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or resembling cotton, esp. in texture.

(2) تعریف: covered with soft fluffy fibers.

جمله های نمونه

1. Overabundance of coat, or cottony texture, impractical for field work should be penalized.
[ترجمه گوگل]فراوانی کت یا بافت پنبه‌ای که برای کار مزرعه غیرعملی است باید جریمه شود
[ترجمه ترگمان]پوشش دادن پوشش، یا بافت پنبه ای که برای کار می دانی غیر عملی است، باید جریمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. White, cottony mycelia may be observed in early morning hours when dew is present.
[ترجمه گوگل]میسلیوم های سفید پنبه ای ممکن است در ساعات اولیه صبح که شبنم وجود دارد مشاهده شوند
[ترجمه ترگمان]ممکن است در ساعات اولیه صبح که شبنم وجود دارد مشاهده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Below them, through a cottony veil of clouds, was a patchwork of green squares.
[ترجمه گوگل]در زیر آنها، از میان حجاب پنبه ای ابرها، تکه تکه ای از مربع های سبز بود
[ترجمه ترگمان]پایین تر از آن ها، از پشت ابرها، از لابه لای ابرها، لکه سبز رنگی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole landscape is virgined by the cottony flakes. You get this renewed and clean feeling. Your trek is followed by your foot steps only.
[ترجمه گوگل]کل چشم انداز با تکه های پنبه ای پاک شده است شما این احساس تازه و تمیز را دریافت می کنید راهپیمایی شما فقط با قدم های پای شما دنبال می شود
[ترجمه ترگمان]کل این منظره پر از قطعات پنبه مانند است تو این احساس رو دوباره و تمیز می کنی سفر تو فقط با قدم های your تموم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Incidental in use process cottony phenomenon.
[ترجمه گوگل]اتفاقی در فرآیند استفاده پدیده پنبه ای
[ترجمه ترگمان]incidental در استفاده از پدیده پنبه ای در فرآیند مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He looked up at the sky and heard the rumble of planes flying above the cottony blanket of sky.
[ترجمه گوگل]او به آسمان نگاه کرد و صدای غرش هواپیماهایی را شنید که بر فراز پتوی پنبه ای آسمان پرواز می کردند
[ترجمه ترگمان]سرش را بلند کرد و به آسمان نگاه کرد و صدای غرش هواپیماها در بالای پتوی پنبه ای آسمان به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The colony of strain M6 was white, thin and round at beginning, and then expanding layer upon layer with rosette patterns and forming cottony hyphae.
[ترجمه گوگل]کلنی سویه M6 در ابتدا سفید، نازک و گرد بود و سپس لایه به لایه با الگوهای روزت گسترش می یافت و هیف های پنبه ای تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان]کلنی strain در ابتدا سفید، نازک و گرد بود و سپس لایه را به لایه با الگوهای روزت گسترش داد و hyphae های انباشته را شکل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. PDFs are fine, but sometimes it is delicious to have the same words printed on bright white cottony paper, bound in leather.
[ترجمه گوگل]فایل‌های پی‌دی‌اف خوب هستند، اما گاهی اوقات چاپ همان کلمات روی کاغذ پنبه‌ای و سفید روشن و صحافی شده با چرم بسیار خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And, texture is closer, bedding jumps over not easy and cottony ball, more durable also, be infected with dirt not easily.
[ترجمه گوگل]و بافت نزدیک‌تر است، رختخواب راحت‌تر از روی آن می‌پرد و گلوله‌های پنبه‌ای، بادوام‌تر، همچنین به راحتی با خاک آلوده نمی‌شوند
[ترجمه ترگمان]و اگر بافت نزدیک تر باشد، تخت خواب به خاطر توپ آسان و پنبه ای بالا می پرد و با دوام تر نیز آلوده می شود و به آسانی آلوده به کثیفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through the moving couples they hurried out a side-door to a world that was covered thick with soft, cottony, silent snow.
[ترجمه گوگل]از طریق زوج‌های متحرک، آن‌ها با عجله از دری کناری به دنیایی رفتند که ضخیم از برف نرم، پنبه‌ای و بی‌صدا پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]از میان زوج های جوان با عجله از در فرعی به سوی دنیایی رفتند که پوشیده از برف نرم و پنبه ای فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Eurasian perennial naturalized in eastern North America having very spiny white cottony foliage and nodding musky crimson flower heads; valuable source of nectar.
[ترجمه گوگل]گیاه چند ساله اوراسیا که در شرق آمریکای شمالی طبیعی شده، دارای شاخ و برگ پنبه ای سفید بسیار خاردار و سرهای گل زرشکی مشک دار تکان دادن است منبع ارزشمند شهد
[ترجمه ترگمان]naturalized perennial در شرق آمریکای شمالی با شاخ و برگ های پنبه ای سفید بسیار خاردار و با تکان دادن سر گل سرخ مشک، یک منبع ارزشمند از شهد، در شرق آمریکای شمالی به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They're often dense, dark, and rainy (or snowy) though they can also be cottony white clumps interspersed with blue sky. Meteorologists refer to them as stratus clouds.
[ترجمه گوگل]آنها اغلب متراکم، تیره و بارانی (یا برفی) هستند، اگرچه ممکن است توده های سفید پنبه ای نیز با آسمان آبی در هم آمیخته باشند هواشناسان از آنها به عنوان ابرهای استراتوس یاد می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب متراکم، تاریک، بارانی (یا برفی)هستند، با این حال آن ها می توانند از پشته های سفید انباشته از آسمان آبی استفاده کنند هواشناسی به آن ها به عنوان ابره ای stratus اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For years Microsoft's Windows logo often appeared against a blue sky with cottony clouds.
[ترجمه گوگل]سال‌ها لوگوی ویندوز مایکروسافت اغلب در برابر آسمان آبی با ابرهای پنبه‌ای ظاهر می‌شد
[ترجمه ترگمان]برای سال ها، لوگوی ویندوز مایکروسافت اغلب در مقابل آسمان آبی با ابره ای پنبه ای ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پنبه ای (صفت)
cottony

کرکی (صفت)
fuzzy, cottony, fluffy, villous, flannelette, flocculent, villiform, plumy, tomentous

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

تخصصی

[نساجی] پنبه ای - نوم و لطیف

انگلیسی به انگلیسی

• soft, resembling cotton

پیشنهاد کاربران

بپرس