cotton on


(عامیانه) بو بردن (به چیزی)

جمله های نمونه

1. It took me a while to cotton on.
[ترجمه گوگل]مدتی طول کشید تا پنبه کنم
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا پنبه به تن کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had already cottoned on to the fact that the nanny was not all she appeared.
[ترجمه گوگل]او قبلاً به این واقعیت فکر کرده بود که پرستار بچه تمام چیزی نیست که ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]او به این نتیجه رسیده بود که پرستار بچه تنها کسی نیست که او ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sarah soon cottoned on to what he was trying to do.
[ترجمه گوگل]سارا به زودی از کاری که او می‌خواست انجام دهد، پیروی کرد
[ترجمه ترگمان]سارا به زودی با کاری که می خواست انجام دهد، رفیق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At last I cottoned on to what he meant.
[ترجمه گوگل]در نهایت متوجه منظور او شدم
[ترجمه ترگمان]بالاخره من با منظور او رفتار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'd only just cottoned on to the fact that they were having a relationship.
[ترجمه گوگل]من فقط به این حقیقت فکر کرده بودم که آنها با هم رابطه دارند
[ترجمه ترگمان]من فقط با این حقیقت که داشتن رابطه داشتن، رفیق بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It took him a while to cotton on to what I was trying to say.
[ترجمه گوگل]مدتی طول کشید تا آنچه را که می‌خواستم بگویم، قبول کند
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا به چیزی که می خواستم بگویم ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It wasn't until he started laughing that they cottoned on!
[ترجمه گوگل]تا اینکه شروع کرد به خندیدن که پنبه کردند!
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که شروع به خندیدن نکرده بود که آن ها با هم رفیق بودند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She cottons on very quickly.
[ترجمه گوگل]او خیلی سریع پنبه می کند
[ترجمه ترگمان]کارش را به سرعت انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I suddenly cottoned on to what he was doing.
[ترجمه گوگل]من یکدفعه به کاری که او انجام می داد دلبسته شدم
[ترجمه ترگمان]ناگهان با کاری که داشت انجام می داد، رفیق شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Large stores have at last cottoned on to the fact that mothers with pushchairs can't cope with stairs.
[ترجمه گوگل]فروشگاه‌های بزرگ بالاخره به این واقعیت توجه کرده‌اند که مادرانی که صندلی‌های چرخدار دارند نمی‌توانند با پله‌ها کنار بیایند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های بزرگ به جای پا گذاشتن به این حقیقت که مادران با pushchairs نمی توانند با پله ها کنار بیایند، به کار خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It took him a while to cotton on to what was happening.
[ترجمه گوگل]مدتی طول کشید تا به آنچه در حال رخ دادن بود فکر کند
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا به آنچه در شرف وقوع بود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It took her some time to cotton on to what he meant.
[ترجمه گوگل]مدتی طول کشید تا متوجه منظورش شود
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا به مقصود خود پی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. English: 46 . This district grew cotton on a large scale.
[ترجمه گوگل]انگلیسی: 46 در این منطقه در مقیاس بزرگ پنبه کشت می شد
[ترجمه ترگمان]انگلیسی: ۴۶ این منطقه در مقیاس بزرگ پنبه کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The quilt was piped with cotton on the edge.
[ترجمه گوگل]لحاف با پنبه در لبه لوله شده بود
[ترجمه ترگمان]لحاف از حاشیه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This district cotton on a large scale.
[ترجمه گوگل]این منطقه پنبه در مقیاس بزرگ
[ترجمه ترگمان]این بخش پنبه ناحیه بزرگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس