coterminous

/ˌkoʊˈtɜːrmɪnəs//ˌkəʊˈtɜːmɪnəs/

معنی: هم مرز
معانی دیگر: رجوع شود به: coterminal) conterminous هم می گویند)، مجاور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having the same border or end point, or covering the same area.

- This contract is coterminous with the fiscal year.
[ترجمه گوگل] این قرارداد منطبق با سال مالی است
[ترجمه ترگمان] این قرارداد با سال مالی جاری coterminous شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. France is coterminous with Italy.
[ترجمه گوگل]فرانسه با ایتالیا همگام است
[ترجمه ترگمان]فرانسه با ایتالیا coterminous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keeping the principle of coterminous boundaries meant 90 health authorities, varying widely in population size.
[ترجمه گوگل]حفظ اصل مرزهای متقابل به معنای 90 مقام بهداشتی بود که از نظر اندازه جمعیت بسیار متفاوت بودند
[ترجمه ترگمان]حفظ اصل مرزه ای coterminous به معنای ۹۰ مقام بهداشتی است که به طور گسترده در اندازه جمعیت متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For Marx, social class was determined by and coterminous with, economic class.
[ترجمه گوگل]برای مارکس، طبقه اجتماعی توسط طبقه اقتصادی تعیین می‌شد و با آن همخوانی داشت
[ترجمه ترگمان]برای مارکس، طبقه اجتماعی به وسیله طبقه اقتصادی تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No nation imagines itself coterminous with mankind.
[ترجمه گوگل]هیچ ملتی خود را همسو با نوع بشر تصور نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ ملت خود را با نوع بشر دوست نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The two aeons are overlapping, coterminous.
[ترجمه گوگل]این دو عصر با هم تداخل دارند و با هم همپوشانی دارند
[ترجمه ترگمان]هر دو aeons با هم همپوشانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Financial year-end date not coterminous with that of the Government.
[ترجمه گوگل]تاریخ پایان سال مالی با تاریخ دولت همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]تاریخ مالی پایان سال مالی با آن دولت همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. China and thailand is coterminous.
[ترجمه گوگل]چین و تایلند در کنار هم هستند
[ترجمه ترگمان]چین و تایلند coterminous هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He seems to regard the interests of the state as coterminous with the interests of the party in government.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او منافع دولت را با منافع حزب در دولت همسو می داند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او منافع دولت را به عنوان coterminous با منافع حزب در دولت مورد توجه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With us privacy and kinship are felt to be roughly coterminous.
[ترجمه گوگل]با ما حریم خصوصی و خویشاوندی تقریباً با هم مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]با ما حریم خصوصی و خویشاوندی نزدیک به coterminous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Coherent planning and coordination of health and social care would be facilitated by coterminous boundaries between the two authorities.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی منسجم و هماهنگی مراقبت های بهداشتی و اجتماعی از طریق مرزهای متقابل بین دو مقام تسهیل می شود
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی Coherent و هماهنگی بهداشت و درمان با مرزه ای coterminous بین دو دولت تسهیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Adorno's medium theory and dialectic of subject and object is coterminous, which is the philosophy of Adorno's critical theory of culture industry.
[ترجمه گوگل]نظریه متوسط ​​و دیالکتیک آدورنو در مورد سوژه و ابژه با همدیگر است که فلسفه نظریه انتقادی صنعت فرهنگ آدورنو است
[ترجمه ترگمان]نظریه رسانه Adorno و دیالکتیک موضوع و موضوع coterminous است که فلسفه نظریه انتقادی آدورنو در صنعت فرهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What is missing is a definition of national interests which, I believe, are not coterminous with global peace and stability.
[ترجمه گوگل]آنچه گم شده است تعریفی از منافع ملی است که به اعتقاد من با صلح و ثبات جهانی همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]آنچه مفقود است تعریفی از منافع ملی است که به اعتقاد من با صلح و ثبات جهانی سازگاری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A peninsula of western Asia between the Black Sea and the Mediterranean Sea. It is generally coterminous with Asian Turkey and is usually considered synonymous with Anatolia.
[ترجمه گوگل]شبه جزیره ای در غرب آسیا بین دریای سیاه و دریای مدیترانه به طور کلی با ترکیه آسیایی همزاد است و معمولاً مترادف آناتولی در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]یک شبه جزیره از غرب آسیا بین دریای سیاه و دریای مدیترانه این کشور عموما با کشورهای آسیایی هم مرز است و معمولا مترادف با آناتولی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Asia minor(A peninsula of western Asia between the Black Sea and the Mediterranean Sea. It is generally coterminous with Asian Turkey and is usually considered synonymous with Anatolia.
[ترجمه گوگل]آسیای صغیر (شبه جزیره ای از غرب آسیا بین دریای سیاه و دریای مدیترانه به طور کلی با ترکیه آسیایی هم تراز است و معمولاً مترادف آناتولی در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]آسیا جزیی (یک شبه جزیره از غرب آسیا بین دریای سیاه و دریای مدیترانه) این کشور عموما با کشورهای آسیایی هم مرز است و معمولا مترادف با آناتولی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم مرز (صفت)
abutting, conterminous, coterminous

تخصصی

[ریاضیات] هم مرز، هم کرانه

انگلیسی به انگلیسی

• bordering upon, contiguous; having the same borders

پیشنهاد کاربران

بپرس