cost of living

/ˈkɑːstəvˈlɪvɪŋ//kɒstəvˈlɪvɪŋ/

(اقتصاد - میانگین هزینه ی نیازمندی های اصلی زندگی مانند خوراک و مسکن و پوشاک و بهداشت) هزینه ی زندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the average cost of food, shelter, clothes, and other basic necessities for a household or a single person.
صفت ( adjective )
• : تعریف: determined by, or adjusted to, changes in the cost of living.

- a cost-of-living wage increase
[ترجمه گوگل] افزایش دستمزد هزینه زندگی
[ترجمه ترگمان] افزایش دست مزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This forced the cost of living up considerably.
[ترجمه گوگل]این امر هزینه های زندگی را به میزان قابل توجهی افزایش داد
[ترجمه ترگمان]این کار هزینه زندگی را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cost of living is soaring.
[ترجمه گوگل]هزینه های زندگی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cost of living in the city is more expensive, but salaries are supposed to be correspondingly higher.
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در شهر گران تر است، اما قرار است حقوق ها به نسبت بالاتر باشد
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در شهر گران تر است، اما انتظار می رود حقوق ها هم بیشتر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cost of living is becoming unbearable for retired people in our part of the world .
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی برای افراد بازنشسته در منطقه ما در حال تبدیل شدن به غیرقابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی برای افراد بازنشسته در بخش ما غیرقابل تحمل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After going up for six months, the cost of living leveled off in September.
[ترجمه گوگل]پس از شش ماه افزایش، هزینه های زندگی در سپتامبر کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]بعد از شش ماه، هزینه زندگی در ماه سپتامبر کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The high cost of living in London is eating into my savings.
[ترجمه گوگل]هزینه های بالای زندگی در لندن به پس انداز من می خورد
[ترجمه ترگمان]هزینه بالای زندگی در لندن به savings من می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government has released new statistics on the cost of living.
[ترجمه گوگل]دولت آمار جدیدی از هزینه های زندگی منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت آمار جدیدی را در رابطه با هزینه زندگی منتشر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The cost of living has risen sharply.
[ترجمه گوگل]هزینه های زندگی به شدت افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی به شدت بالا رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cost of living seems set to drop for the third month in succession.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هزینه های زندگی برای سومین ماه متوالی کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هزینه زندگی برای سومین ماه متوالی کاهش پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fall in the cost of living is directly relevant to the drop in the prices of many industrial products and agricultural produce.
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه های زندگی مستقیماً با کاهش قیمت بسیاری از محصولات صنعتی و محصولات کشاورزی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]کاهش هزینه زندگی به طور مستقیم مربوط به کاهش قیمت بسیاری از محصولات صنعتی و محصولات کشاورزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cost of living is going up.
[ترجمه گوگل]هزینه های زندگی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cost of living has risen sharply in the last year.
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی در سال گذشته به شدت افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در سال گذشته به شدت افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Housewives often holler about high cost of living.
[ترجمه گوگل]زنان خانه دار اغلب از هزینه های بالای زندگی غر می زنند
[ترجمه ترگمان]زنان خانه دار اغلب در مورد هزینه بالای زندگی صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cost of living is escalating in the country.
[ترجمه گوگل]هزینه های زندگی در کشور رو به افزایش است
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی در کشور در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The increase in interest rates will raise the cost of living.
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره هزینه های زندگی را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بهره هزینه زندگی را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• average price of food clothing and housing, average cost of basic necessities
the cost of living is the average amount of money that people need to spend on food, housing, and clothing.

پیشنهاد کاربران

بپرس