cost accounting

/ˈkɑːstəˈkaʊntɪŋ//kɒstəˈkaʊntɪŋ/

معنی: حسابداری، ارزیابی
معانی دیگر: (حسابداری) برآورد هزینه (روش محاسبه و سرشکن کردن و ثبت هزینه های فراوری و پخش)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: cost accountant (n.)
• : تعریف: an accounting system in which all costs of production and distribution are itemized and allocated, as to various products.

جمله های نمونه

1. Local Authority No. method always uses historic cost accounting.
[ترجمه گوگل]روش شماره مقامات محلی همیشه از حسابداری بهای تمام شده تاریخی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]روش مرجع محلی نه همیشه از حسابداری هزینه تاریخی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Standards such as those on depreciation and current cost accounting are so different from current practice that it is impossible to rationalize them.
[ترجمه گوگل]استانداردهایی مانند استانداردهای مربوط به استهلاک و حسابداری بهای تمام شده جاری به قدری با روش فعلی متفاوت است که منطقی کردن آنها غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]استانداردهایی نظیر آن هایی که روی استهلاک هستند و حسابداری هزینه فعلی بسیار متفاوت از شیوه های کنونی هستند که توجیه عقلانی کردن آن ها غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In historic cost accounting, capital is measured as the initial capital invested.
[ترجمه گوگل]در حسابداری بهای تمام شده تاریخی، سرمایه به عنوان سرمایه اولیه سرمایه گذاری شده اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]در حسابداری هزینه تاریخی، سرمایه به عنوان سرمایه اولیه سرمایه گذاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, it is argued that for cost accounting purposes it is too complex to include more than one independent variable.
[ترجمه گوگل]با این حال، استدلال می شود که برای اهداف حسابداری بهای تمام شده، گنجاندن بیش از یک متغیر مستقل بسیار پیچیده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، بحث می شود که برای اهداف حسابداری هزینه بسیار پیچیده است که بیش از یک متغیر مستقل را در بر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Moreover, current cost accounting strictly demands that a business's cash book be segregated into capital and revenue cash.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، حسابداری بهای تمام شده جاری اکیداً ایجاب می کند که دفتر نقدی یک کسب و کار به پول نقد سرمایه و درآمد تفکیک شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، حسابداری هزینه فعلی اکیدا خواستار این است که یک کتاب نقدی کسب وکار به سرمایه و نقدینگی تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the objectives of current cost accounting is to produce a more acceptable income figure under conditions of rising prices.
[ترجمه گوگل]یکی از اهداف حسابداری بهای تمام شده جاری تولید رقم درآمد قابل قبول تری در شرایط افزایش قیمت ها است
[ترجمه ترگمان]یکی از اهداف حسابداری هزینه جاری، تولید یک رقم درآمد قابل قبول بیشتر تحت شرایط افزایش قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is known as replacement cost accounting as opposed to historic cost accounting when the original cost is retained.
[ترجمه گوگل]این به عنوان حسابداری بهای تمام شده جایگزین شناخته می شود، برخلاف حسابداری بهای تمام شده تاریخی که هزینه اصلی حفظ می شود
[ترجمه ترگمان]این مساله به عنوان حسابداری هزینه جایگزین با حسابداری هزینه تاریخی در زمانی که هزینه اصلی حفظ می شود، شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cost accounting can regain its rightful place alongside, and integrated with, business policy and strategic analyses.
[ترجمه گوگل]حسابداری بهای تمام شده می تواند جایگاه واقعی خود را در کنار سیاست های تجاری و تحلیل های استراتژیک و ادغام با آن بازیابد
[ترجمه ترگمان]حسابداری هزینه می تواند جایگاه حقیقی خود را به همراه، سیاست تجاری و تجزیه و تحلیل استراتژیک به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For instance, historical cost accounting yields much lower figures for depreciation than does inflation accounting.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، حسابداری بهای تمام شده تاریخی ارقام بسیار کمتری برای استهلاک نسبت به حسابداری تورمی به دست می دهد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، حسابداری هزینه تاریخی، ارقام کمتری را برای استهلاک به مراتب کم تر از حسابرسی تورم به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Accounting to30experiments, cost accounting is used to count the cost of this experiments. By the cost essential factor index of experiment project, the cost of all experiment projects is calculated.
[ترجمه گوگل]در حسابداری برای 30 آزمایش، از حسابداری هزینه برای شمارش هزینه این آزمایش ها استفاده می شود با شاخص عامل ضروری هزینه پروژه آزمایشی، هزینه تمام پروژه های آزمایشی محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]حسابداری هزینه، حسابداری هزینه برای محاسبه هزینه این آزمایش ها مورد استفاده قرار می گیرد با توجه به هزینه شاخص فاکتور اصلی پروژه آزمایش، هزینه تمام پروژه های آزمایشی محاسبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods:To perfect cost accounting system, accounting content, unit and form should be pay attention.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: برای کامل‌تر شدن سیستم حسابداری بهای تمام شده، باید به محتوا، واحد و فرم حسابداری توجه شود
[ترجمه ترگمان]روش ها: برای سیستم حسابداری هزینه کامل، محتوای حسابداری، واحد و فرم باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. B : What is job - order cost accounting?
[ترجمه گوگل]ب: حسابداری بهای تمام شده سفارش چیست؟
[ترجمه ترگمان]B: حسابرسی هزینه سفارش کار چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An ABC cost accounting model is built by classifying the activity cost and accumulating the activity cost based on ASP system business flow and clickstream analysis.
[ترجمه گوگل]یک مدل حسابداری هزینه ABC با طبقه بندی هزینه فعالیت و انباشت هزینه فعالیت بر اساس جریان کسب و کار سیستم ASP و تحلیل جریان کلیک ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]یک مدل هزینه ABC با طبقه بندی هزینه فعالیت و جمع کردن هزینه فعالیت براساس آنالیز گردش کار سیستم ASP و آنالیز clickstream ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Assit Cost Controller in cost accounting, expense control, internal control.
[ترجمه گوگل]کمک کنترل هزینه در حسابداری هزینه، کنترل هزینه، کنترل داخلی
[ترجمه ترگمان]Assit کنترل کننده هزینه در حسابداری هزینه، کنترل هزینه، کنترل داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حسابداری (اسم)
accountancy, accounting, cost accounting

ارزیابی (اسم)
estimate, cost accounting, indiction, appraisal, evaluation, assessment, valuation, appraisement

تخصصی

[حسابداری] حسابداری صنعتی

انگلیسی به انگلیسی

• calculation of the cost of commodities, method used to set prices

پیشنهاد کاربران

بپرس