cosmopolitanism

/ˌkɒzməˈpɒlɪtənɪzm//ˌkɒzməˈpɒlɪtənɪzm/

معنی: بین المللی بودن، جهانشهر گرایی
معانی دیگر: بین المللی بودن، جهانشهر گرایی

جمله های نمونه

1. Such cosmopolitanism has many gratifications, and it does add to the total enjoyment of cruising.
[ترجمه گوگل]چنین جهان وطنی لذت های بسیاری دارد و بر لذت کامل سفر دریایی می افزاید
[ترجمه ترگمان]این جهان وطنی بسیاری از gratifications دارد و به لذت کلی سفره ای دریایی می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cosmopolitanism became difficult to disentangle from its overtones of anti - semitism.
[ترجمه گوگل]تفکیک جهان‌وطنی از رنگ‌های یهودی‌ستیزی آن دشوار شد
[ترجمه ترگمان]جدا کردن from از overtones its دشوار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cosmopolitanism became difficult to disentangle from its overtones of anti - nationalism.
[ترجمه گوگل]تفکیک جهان وطنی از رنگ ضد ملی گرایی آن دشوار شد
[ترجمه ترگمان]جدا کردن from از نوع خود از ناسیونالیسم، دشوار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With the revival of normative IR theory, cosmopolitanism came to the forefront again.
[ترجمه گوگل]با احیای نظریه هنجاری IR، جهان وطنی دوباره به منصه ظهور رسید
[ترجمه ترگمان]با احیای نظریه هنجاری IR، جهان وطنی به خط مقدم ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Long and vivid Chinese civilization contains the spirit of cosmopolitanism and pursing peace.
[ترجمه گوگل]تمدن طولانی و زنده چین حاوی روح جهان وطنی و به دنبال صلح است
[ترجمه ترگمان]تمدن چین بلند و زنده، روح جهان وطنی و صلح pursing را شامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Claims and case studies of activities theorized as creating tolerance, harmony, or cosmopolitanism in cities.
[ترجمه گوگل]ادعاها و مطالعات موردی فعالیت هایی که به عنوان ایجاد مدارا، هماهنگی یا جهان وطنی در شهرها تئوری شده اند
[ترجمه ترگمان]ادعاها و مطالعات موردی از فعالیت ها به عنوان ایجاد تحمل، هماهنگی، یا جهان وطنی در شهرها استدلال شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A certain optimism adheres to the notion of a new cosmopolitanism.
[ترجمه گوگل]خوش بینی خاصی به مفهوم جهان وطنی جدید پایبند است
[ترجمه ترگمان]یک خوش بینی خاص به مفهوم جهان وطنی جدید پایبند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بین المللی بودن (اسم)
cosmopolitanism

جهانشهر گرایی (اسم)
cosmopolitanism

انگلیسی به انگلیسی

• sophistication, worldliness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cosmopolitanize
✅️ اسم ( noun ) : cosmopolitan / cosmopolitanism / cosmopolitanization
✅️ صفت ( adjective ) : cosmopolitan
✅️ قید ( adverb ) : _
cosmopolitanism ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: جهان وطنی
تعریف: باور به اینکه جهان سرزمینی واحد است و باید شیوه ای از زندگی را اتخاذ کرد که مبتنی بر آداب ورسوم و عادات محلی نباشد بلکه عمدتاً مبتنی بر مشترکات نوع بشر باشد
جهان میهنی
جهان وطنی

بپرس