cortical

/ˈkɔːrtəkl̩//ˈkɔːtɪkl̩/

معنی: قشری، پوستی، بیرونی، غشایی
معانی دیگر: پوسته ای، برونه ای، برون لایه ای، وابسته به قشر، مشتمل بر قشر یا برون مایه

جمله های نمونه

1. Of course, another group of cortical neurons become active at that point.
[ترجمه گوگل]البته گروه دیگری از نورون های قشر مغز در آن نقطه فعال می شوند
[ترجمه ترگمان]البته، یک گروه دیگر از نورون های قشری در آن نقطه فعال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some cortical neurons prefer horizontal white lines; others respond best to vertical ones.
[ترجمه گوگل]برخی از نورون های قشری خطوط سفید افقی را ترجیح می دهند دیگران بهترین پاسخ را به موارد عمودی می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از نورون های قشری خطوط سفید افقی را ترجیح می دهند؛ دیگران به بهترین حالت واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Still other cortical neurons seem to like edges, such as a sky-sea boundary.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که سایر نورون های قشری لبه هایی مانند مرز آسمان و دریا را دوست دارند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نورون های قشری دیگر شبیه لبه ها، مثل مرز میان دریا و دریا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The result was a network of 50,000 cortical points, each connected to its nearest neighbours by a line.
[ترجمه گوگل]نتیجه شبکه ای متشکل از 50000 نقطه قشری بود که هر کدام توسط یک خط به نزدیکترین همسایگان خود متصل می شدند
[ترجمه ترگمان]نتیجه، شبکه ای از ۵۰،۰۰۰ نقطه قشری بود که هر یک به نزدیک ترین همسایگان خود یک خط متصل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cortical neurons are often silent-George often sees human temporal lobe neurons that respond at rates slower than once per second.
[ترجمه گوگل]نورون های قشری اغلب ساکت هستند - جورج اغلب نورون های لوب گیجگاهی انسان را می بیند که با سرعت کمتر از یک بار در ثانیه پاسخ می دهند
[ترجمه ترگمان]نورون های cortical اغلب خاموش هستند - جورج اغلب نورون های لوب گیجگاهی را می بیند که نسبت به هر ثانیه کندتر واکنش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The level of activity in cortical cells varies, and their ability to excite other cells varies accordingly.
[ترجمه گوگل]سطح فعالیت در سلول های قشر مغز متفاوت است و توانایی آنها در تحریک سلول های دیگر بر این اساس متفاوت است
[ترجمه ترگمان]سطح فعالیت در سلول های غشایی تغییر می کند و توانایی آن ها برای تحریک سلول های دیگر بر این اساس متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An average cortical neuron has an axon with perhaps 000 side branches.
[ترجمه گوگل]یک نورون قشر متوسط ​​دارای آکسونی با شاید 000 شاخه جانبی است
[ترجمه ترگمان]یک نورون در ناحیه قشری به طور متوسط یک آکسون با perhaps شاخه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That system selects the cortical areas appropriate to the task at hand.
[ترجمه گوگل]آن سیستم نواحی قشری را متناسب با کار مورد نظر انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم، نواحی قشری مناسب برای کار در دست را انتخاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its at the cortical level where that interaction between environment and emotions seems to occur.
[ترجمه گوگل]در سطح قشر مغز است که در آن به نظر می رسد تعامل بین محیط و احساسات رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]آن در سطحی cortical است که در آن تعامل بین محیط و احساسات رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The implications of differences in cortical organization go beyond our understanding of the cerebral cortex.
[ترجمه گوگل]پیامدهای تفاوت در سازمان قشر مغز فراتر از درک ما از قشر مغز است
[ترجمه ترگمان]مفاهیم تفاوت در یک سازمان قشری از درک ما از قشر مخ فراتر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fourth-layer cortical neurons receiving that thalamic input send most of their outputs up to the second and third layers of cortex.
[ترجمه گوگل]نورون های قشر لایه چهارم که ورودی تالاموس را دریافت می کنند، بیشتر خروجی های خود را به لایه های دوم و سوم قشر می فرستند
[ترجمه ترگمان]نورون های layer fourth دریافت که ورودی thalamic اغلب خروجی های خود را به لایه های دوم و سوم قشر مغز ارسال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Neurons discharging in the cortical motor strip cause focal movements of the contralateral extremities.
[ترجمه گوگل]نورون های تخلیه شده در نوار حرکتی قشر مغز باعث حرکات کانونی اندام های طرف مقابل می شوند
[ترجمه ترگمان]نورون های discharging در نوار موتور غشایی، موجب حرکات مرکزی of contralateral می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They increased their number of synapses per cortical neuron by 80 percent.
[ترجمه گوگل]آنها تعداد سیناپس های خود را در هر نورون قشر مغز 80 درصد افزایش دادند
[ترجمه ترگمان]تعداد their به ازای هر نورون غشایی تا ۸۰ درصد افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are the most prolific source of cortical synapses in most areas of the cortex.
[ترجمه گوگل]آنها پرکارترین منبع سیناپس های قشر مغز در بیشتر نواحی قشر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها the منبع prolific cortical در اغلب نواحی پوسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قشری (صفت)
cortical

پوستی (صفت)
skinny, cortical, cutaneous, dermal, corticate, made of skin

بیرونی (صفت)
over, o'er, out, outdoor, foreign, external, outer, outward, exterior, cortical, extrinsic, extern, extrinsical

غشایی (صفت)
cortical, dermal, membranous, velar, zonal, zonary

تخصصی

[زمین شناسی] پوستی، بیرونی، غشائی، قشری بافتی که بخش های خارجی استخوان ها را شکل می دهد و با سلول های محتوی بیوآپاتیت شدیداً معدنی شده و انواعی از بافت ها را نشان می دهد. ساخته شده از یک قشر محافظ یا بخش بیرونی یک بی مهره. مثلاً صدف اصلی خارجی (دورترین نقطه صدف های هم مرکز یک رادیولر).

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the cortex, resembling a cortex (anatomy, botany)

پیشنهاد کاربران

مربوط به کورتکس یا قشر مخ.
Cortical systems = نظام های قشری مغز
متراکم درپزشکی

بپرس