corruptive

/kəˈrəptɪv//kəˈrəptɪv/

معنی: تباه کننده، فساد امیز، مستعد تباهی
معانی دیگر: فاسد کننده، فسادآور، هرزه پرور، تباه گر

جمله های نمونه

1. the corruptive influence of narcotics
اثر تباه کننده ی مواد مخدر

2. We emphasize in- corruptive behavior and professional moral.
[ترجمه گوگل]ما بر رفتار غیر مفسده و اخلاق حرفه ای تأکید می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بر رفتار - و اخلاقی حرفه ای تاکید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Political machines are corruptive political organizations in the late 19th century and the early 20th century in many large cities in the United States.
[ترجمه گوگل]ماشین‌های سیاسی سازمان‌های سیاسی فاسد در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در بسیاری از شهرهای بزرگ ایالات متحده هستند
[ترجمه ترگمان]ماشین های سیاسی در اواخر سده ۱۹ و اوایل قرن بیستم در بسیاری از شهرهای بزرگ آمریکا فعال سیاسی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Negative and corruptive phenomena and more and more rampant crimes in the society will also jeopardize social stability and harmony.
[ترجمه گوگل]پدیده های منفی و مفسده و جنایات افسارگسیخته در جامعه نیز ثبات و وفاق اجتماعی را به خطر می اندازد
[ترجمه ترگمان]پدیده های منفی و corruptive و جرائم شایع بیشتر در جامعه ثبات اجتماعی و سازگاری را به خطر خواهند انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The objective resource of the corruptive phenomenon is the stimulation of outside environment, including the social environment, unit environment, family environment and sociality environment.
[ترجمه گوگل]منبع عینی پدیده مفسده انگیز، تحریک محیط بیرون از جمله محیط اجتماعی، محیط واحد، محیط خانواده و محیط اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]منبع عینی پدیده corruptive تحریک محیط بیرون از جمله محیط اجتماعی، محیط واحد، محیط خانواده و محیط sociality است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From this angle, the origin of corruptive phenomenon has two aspects: one is subjectivity-personality quality structure; the other is objectivity-environmental stimulation.
[ترجمه گوگل]از این منظر، منشأ پدیده مفاسد دارای دو جنبه است: یکی ساختار کیفی ذهنیت- شخصیت دیگری تحریک عینی-محیطی است
[ترجمه ترگمان]از این زاویه، منشا پدیده corruptive دارای دو جنبه است: یکی از آن ها ساختار کیفیت شخصیت است؛ دیگری تحریک انصاف - محیطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Century House use galvanized steel material which is anti- corruptive and is termite resistant. So service term of the housing can be extended and maintenance cost cut.
[ترجمه گوگل]در خانه قرن از مواد فولادی گالوانیزه استفاده شده است که ضد فساد بوده و در برابر موریانه مقاوم است بنابراین می توان مدت خدمات مسکن را تمدید کرد و هزینه نگهداری را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]خانه قرن، از جنس فولاد گالوانیزه است که ضد corruptive است و resistant termite است بنابراین، اصطلاح خدمات مسکن می تواند کاهش و هزینه های تعمیر و نگهداری را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wickies [ Wikis ] are web sites designed for Corruptive ( cooperative ) Work.
[ترجمه گوگل]Wickies [ Wikis ] وب سایت هایی هستند که برای کار فاسد ( تعاونی ) طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]Wickies [ Wikis ] سایت های وب هستند که برای کار (هم کاری)طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must set common, tangible plans to help remedy what has become a highly corruptive and extremely destructive trend.
[ترجمه گوگل]ما باید برنامه‌های مشترک و ملموسی را برای کمک به اصلاح آنچه که به یک روند بسیار فاسد و بسیار مخرب تبدیل شده است تنظیم کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید برنامه های مشترک و ملموسی را برای کمک به درمان آنچه که تبدیل به یک روند بسیار وحشیانه و شدیدا مخرب شده است، قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sexual bribery and the act of accepting it always lead to extremely severe corruptive crimes which make our country bear fairly heavy economic loss.
[ترجمه گوگل]رشوه خواری جنسی و پذیرش آن همواره منجر به جرایم مفاسد بسیار شدید می شود که کشور ما را متحمل خسارات اقتصادی نسبتاً سنگینی می کند
[ترجمه ترگمان]رشوه خواری جنسی و عمل پذیرش آن همیشه منجر به جرایم بسیار شدیدی می شود که باعث می شود کشور ما خسارت های اقتصادی نسبتا سنگینی را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In order to justify ourselves through the test of governing, reforming and opening-up and practising market economy, we must punish corruption harshly and eradicate the corruptive phenomenon.
[ترجمه گوگل]برای توجیه خودمان از طریق آزمون حکومت داری، اصلاح و گشایش و عمل به اقتصاد بازار، باید فساد را به سختی مجازات کنیم و پدیده فساد را ریشه کن کنیم
[ترجمه ترگمان]به منظور توجیه خودمان از طریق آزمون کنترل، اصلاح و گشایش اقتصاد بازار، باید فساد را به شدت تنبیه کنیم و پدیده corruptive را ریشه کن کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The corruption still comes out as the top social problem on the current social stage, for the sake that the corruptive crime, such as the embezzlement and bribe, hasn't yet been curbed effectively.
[ترجمه گوگل]فساد همچنان به عنوان معضل اصلی اجتماعی در صحنه اجتماعی کنونی ظاهر می شود، به این دلیل که جرم مفاسدی مانند اختلاس و رشوه هنوز به طور موثر مهار نشده است
[ترجمه ترگمان]فساد همچنان به عنوان بزرگ ترین مشکل اجتماعی در مرحله فعلی اجتماعی مطرح می شود، به خاطر این که جرم corruptive مانند اختلاس و رشوه، به طور موثر از بین نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The basic reasons for the formation of secretary corruption were: the corruptive psychology of the public, the low quality of secretaries and the influences of the practical environment.
[ترجمه گوگل]دلایل اساسی شکل گیری فساد منشی عبارت بودند از: روانشناسی مفسده عمومی، کیفیت پایین منشی ها و تأثیرات محیط عملی
[ترجمه ترگمان]دلایل اصلی شکل گیری فساد منشی عبارت بودند از: روانشناسی corruptive مردم، کیفیت پایین منشیان و تاثیرات محیط عملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The precautions and inspections of capital transfer are the base to retrieve the corruptive capitals.
[ترجمه گوگل]اقدامات احتیاطی و بازرسی انتقال سرمایه، مبنای بازیابی سرمایه های مفسده است
[ترجمه ترگمان]اقدامات احتیاطی و بازرسی ها از انتقال سرمایه، مبنای بازیابی سرمایه corruptive می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تباه کننده (صفت)
corrosive, corruptive

فساد امیز (صفت)
inflammatory, corruptive

مستعد تباهی (صفت)
corruptive

انگلیسی به انگلیسی

• tending to spoil; likely to cause dishonesty or depravity

پیشنهاد کاربران

تباه کننده، فساد امیز، مستعد تباهی
مثال:
Help me against this corruptive lot.
مرا در مقابل این گروه تباه کننده یاری ده.
�انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ�

بپرس