corruptible

/kəˈrʌptəbl̩//kəˈrʌptəbl̩/

معنی: فساد پذیر، گمراه شدنی
معانی دیگر: (از نظر اخلاقی و غیره) فسادپذیر، مستعد هرزگی، تطمیع پذیر، پوسیدنی، گندیدنی، فاسد شدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: corruptibly (adv.), corruptibility (n.)
• : تعریف: being open to corruption.
متضاد: incorruptible
مشابه: perishable, venal

- a corruptible politician
[ترجمه گوگل] یک سیاستمدار فاسد
[ترجمه ترگمان] یک سیاست مدار corruptible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. some employees are easily corruptible
برخی کارمندان به آسانی تطمیع می شوند.

2. Perhaps some systems of government are more corruptible than others.
[ترجمه فاطمه راحت] ممکن است بعضی از حکومت ها فسادپذیر تر از بقیه باشند.
|
[ترجمه گوگل]شاید برخی از سیستم های حکومتی فسادپذیرتر از سایرین باشند
[ترجمه ترگمان]شاید برخی از نظام های حکومتی more از دیگران باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bao Dai might have been a weak, unpredictable, corruptible playboy, but he was no fool.
[ترجمه گوگل]بائو دای ممکن بود یک بازیکن ضعیف، غیرقابل پیش بینی و فاسد باشد، اما او احمقی نبود
[ترجمه ترگمان]باو Dai هم ممکن بود یک جوان ساده لوح و غیرقابل پیش بینی باشد، اما او احمق نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By bribery - all men are corruptible - and by removing permanently any so-called idealists who stand in our way.
[ترجمه گوگل]با رشوه - همه انسانها فاسد هستند - و با حذف دائمی هر به اصطلاح ایده آلیستی که در راه ما قرار دارد
[ترجمه ترگمان]با رشوه خواری - همه مردم corruptible هستند - و با از بین بردن دایم any که به شیوه ما ایستادگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In time, like all corruptible passions of the flesh, this one would simply burn itself out.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، مانند همه هوس های فاسد جسمانی، این یکی به سادگی خود را می سوزاند
[ترجمه ترگمان]به مرور زمان، مانند همه سوداهای فنا پذیر، این یکی فقط خود را آتش خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For this corruptible must put on incorruption, and this mortal must put on immortality.
[ترجمه گوگل]زیرا این فاسد باید بی فساد را بپوشد و این فانی باید جاودانگی بپوشد
[ترجمه ترگمان]زیرا این جسم فنا ناپذیری فساد ناپذیر خواهد شد، و این فناپذیر باید ابدیت را به فنا داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cor. 15:53 For this corruptible must put on incorruption and this mortal must put on immortality.
[ترجمه گوگل]کور 15:53 ​​زیرا این فاسد باید بی فساد را بپوشد و این فانی باید جاودانگی بپوشد
[ترجمه ترگمان]ای بابا ۱۵: ۵۳ برای این جسم فنا ناپذیر، فساد ناپذیری و این فناپذیر باید ابدیت را به فنا بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So when this corruptible shall have put on incorruption, and this mortal shall have put on immortality, then shall be brought to pass the saying that is written, Death is swallowed up in victory.
[ترجمه گوگل]پس هنگامی که این فاسد بی فساد را بپوشد و این فانی جاودانگی بپوشد، آنگاه این جمله که نوشته شده است که مرگ در پیروزی بلعیده شد، تحقق خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، هنگامی که این corruptible را بر incorruption تحمیل کنیم، و این فانی جاودان باقی خواهد ماند، پس باید آن ضرب المثل را که نوشته شده پس بکشد، مرگ در پیروزی فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The body is corruptible but the spirit is incorruptible.
[ترجمه گوگل]بدن فسادپذیر است اما روح فاسد ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]جسم corruptible است، اما روح فاسد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Things there were corruptible and subject to change and decay.
[ترجمه گوگل]چیزهایی که در آنجا فسادپذیر بودند و در معرض تغییر و زوال بودند
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که در آنجا بود، corruptible بود و در معرض تغییر و زوال قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The earthlike surface of the moon undermined the Aristotelian distinction between the perfect, incorruptible heavens and the changing, corruptible earth.
[ترجمه گوگل]سطح زمین مانند ماه تمایز ارسطویی بین آسمانهای کامل و فساد ناپذیر و زمین در حال تغییر و فاسد را تضعیف کرد
[ترجمه ترگمان]سطح earthlike ماه، تمایز ارسطویی بین بهشت کامل، فساد ناپذیر و تغییر، خاک corruptible را تضعیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And changed the glory of the uncorruptible God into an image made like to corruptible man, and to birds, and fourfooted beasts, and creeping things.
[ترجمه گوگل]و جلال خدای فاسد ناپذیر را به شکلی شبیه انسان فاسد و پرندگان و حیوانات چهارپا و خزنده تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]و عظمت خداوند متعال را به تصویری تبدیل کرد که به انسان فاسد و به پرندگان و جانوران وحشی و جانوران خزنده می مانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Blessed is the man who is not attached to any corruptible or transitory thing.
[ترجمه گوگل]خوشا به حال کسی که به هیچ چیز فاسد و زودگذری دل نبندد
[ترجمه ترگمان]خوشا به حال کسی که به هر جسم فنا پذیر یا زودگذر متصل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rom. 1:23 And changed the glory of the incorruptible God into the likeness of an image of corruptible man and of birds and four-footed animals and reptiles.
[ترجمه گوگل]رام 1:23 و جلال خدای فساد ناپذیر را به شکل انسان فاسد و پرندگان و چهارپایان و خزندگان تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]Rom ۱: ۲۳ و مرگ خدای فاسد را به تصویر انسان فاسد و حیوانات و حیوانات دوپا و خزندگان تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فساد پذیر (صفت)
putrescent, putrescible, corruptible, putrefying, spoilable

گمراه شدنی (صفت)
corruptible

انگلیسی به انگلیسی

• spoilable, able to be tainted; able to be made immoral; able to be perverted

پیشنهاد کاربران

سست عنصر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : corrupt
✅️ اسم ( noun ) : corruption
✅️ صفت ( adjective ) : corrupt / corruptible
✅️ قید ( adverb ) : corruptly

بپرس