corrupted

/kəˈrəpt//kəˈrʌpt/

فاسد کردن، خراب کردن

جمله های نمونه

1. the body corrupted quickly
نعش زود گندید.

2. these texts were corrupted by careless copyists
کاتبان بی دقت،باعث خراب شدن این متون شده اند.

3. power and wealth have corrupted him
قدرت و ثروت او را فاسد کرده است.

4. socrates was accused of having corrupted the youth of athens
سقراط متهم بود که جوانان آتن را گمراه کرده است.

5. contact with the outside world has corrupted the culture of some african tribes
تماس با جهان خارج،فرهنگ برخی از قبایل افریقایی را تباه کرده است.

6. Don't corrupted themselves, life is not only an opportunity, try to.
[ترجمه گوگل]خود را فاسد نکنید، زندگی فقط یک فرصت نیست، سعی کنید
[ترجمه ترگمان]زندگی خود را خراب نکن، زندگی تنها یک فرصت نیست، سعی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't corrupted themselves, life is not only an opportunity, try to get.
[ترجمه گوگل]خود را فاسد نکنید، زندگی فقط یک فرصت نیست، سعی کنید به دست آورید
[ترجمه ترگمان]زندگی خود را خراب نکن، زندگی تنها یک فرصت نیست، سعی کن آن را بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was corrupted by power and ambition.
[ترجمه گوگل]او توسط قدرت و جاه طلبی فاسد شده بود
[ترجمه ترگمان]او از قدرت و جاه طلبی فاسد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The program has somehow corrupted the system files.
[ترجمه گوگل]این برنامه به نوعی فایل های سیستم را خراب کرده است
[ترجمه ترگمان]این برنامه به گونه ای فایل های سیستم را خراب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has corrupted her children.
[ترجمه گوگل]او فرزندانش را فاسد کرده است
[ترجمه ترگمان]او بچه هایش را تباه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When it is corrupted, people lose faith in what they hear, and that leads to violence.
[ترجمه گوگل]وقتی فاسد شود، مردم به آنچه می شنوند ایمان خود را از دست می دهند و این منجر به خشونت می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی فاسد می شود، مردم به آنچه می شنوند ایمان خود را از دست می دهند، و این منجر به خشونت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some of the files were corrupted and will have to be rewritten.
[ترجمه گوگل]برخی از فایل ها خراب شده اند و باید بازنویسی شوند
[ترجمه ترگمان]بعضی از فایل های مخدوش شده و باید دوباره بازنویسی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For example, some of the finer type-faces are corrupted by cheap, popular computer printers.
[ترجمه گوگل]برای مثال، برخی از تایپ‌های ظریف‌تر توسط چاپگرهای رایانه‌ای ارزان و محبوب خراب می‌شوند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، برخی از چهره های ظریف - توسط چاپگرهای رایانه ای ارزان قیمت و ارزان فاسد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Slowly their friendship was corrupted by competition.
[ترجمه گوگل]کم کم دوستی آنها به دلیل رقابت خراب شد
[ترجمه ترگمان]به تدریج دوستی آن ها با رقابت فاسد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• spoiled, tainted; immoral, dishonest; perverted

پیشنهاد کاربران

تباه شدن
مخدوش شده
خدشه دار شده
گمراه شده
دچار لغزش و اشتباه شده
دچار عیب و نقص شده

The selected package is not in correct format or corrupted

بپرس