• (1)تعریف: capable of causing or tending to cause corrosion. • مشابه: acid, caustic, mordant
• (2)تعریف: wantonly abusive, sarcastic, or malevolent. • مشابه: vitriolic
- a father's corrosive belittling of his child
[ترجمه گوگل] تحقیر خورنده پدر نسبت به فرزندش [ترجمه ترگمان] پدری که در خور تحقیر فرزندش است، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: corrosively (adv.), corrosiveness (n.)
• : تعریف: a substance capable of causing corrosion, such as an acid.
جمله های نمونه
1. corrosive words
سخنان نیشدار
2. the corrosive effects of injustice
پیامدهای ویرانگر بی عدالتی
3. nitric acid is a corrosive liquid
تیزاب آبگونه ای خورنده است.
4. Unemployment is having a corrosive effect on our economy.
[ترجمه گوگل]بیکاری اثرات مخربی بر اقتصاد ما دارد [ترجمه ترگمان]بیکاری تاثیر corrosive بر اقتصاد ما دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Many highly corrosive substances are used in the nuclear industry.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مواد بسیار خورنده در صنعت هسته ای استفاده می شود [ترجمه ترگمان]بسیاری از مواد خورنده زیادی در صنعت هسته ای به کار می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Sodium and sulphur are highly corrosive.
[ترجمه گوگل]سدیم و گوگرد بسیار خورنده هستند [ترجمه ترگمان]سدیم و گوگرد خیلی خورنده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We must fight the corrosive effect of discrimination.
[ترجمه گوگل]ما باید با اثر مخرب تبعیض مبارزه کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید با اثر مخرب تبعیض مبارزه کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This corrosive, toxic acid indeed turns the rivers to wormwood.
[ترجمه گوگل]این اسید خورنده و سمی در واقع رودخانه ها را به افسنطین تبدیل می کند [ترجمه ترگمان]این corrosive، اسید سمی، بر استی رودخانه ها را به افسنطین تبدیل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. For these reasons, patients with corrosive strictures often undergo surgery, which carries significant morbidity and mortality.
[ترجمه گوگل]به این دلایل، بیماران مبتلا به تنگی های خورنده اغلب تحت عمل جراحی قرار می گیرند که عوارض و مرگ و میر قابل توجهی را به همراه دارد [ترجمه ترگمان]به این دلایل، بیماران با باریک بینی خورنده اغلب تحت عمل جراحی قرار می گیرند که عوارض و مرگ و میر قابل توجهی را در بر می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Hydrochloric acid is a colorless, corrosive acid.
[ترجمه زهرا شاملو فرد] هیدروکلریک اسید یک اسید بی رنگ غلیظ است
|
[ترجمه گوگل]اسید هیدروکلریک یک اسید بی رنگ و خورنده است [ترجمه ترگمان]Hydrochloric اسید یک اسید colorless و خورنده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The anxiety is corrosive and I spend much time in a tumult of anger and disbelief.
[ترجمه گوگل]اضطراب خورنده است و من زمان زیادی را در هیاهوی خشم و ناباوری می گذرانم [ترجمه ترگمان]اضطراب بسیار خورنده است و من زمان زیادی را با آشفتگی و ناباوری صرف می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Rust and acids are corrosive.
[ترجمه گوگل]زنگ و اسیدها خورنده هستند [ترجمه ترگمان](راست)و اسیده ای خورنده هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. One patient in the corrosive group had a minor upper gastrointestinal haemorrhage which stopped spontaneously.
[ترجمه گوگل]یک بیمار در گروه خورنده خونریزی جزئی دستگاه گوارش فوقانی داشت که خود به خود متوقف شد [ترجمه ترگمان]یک بیمار در گروه خورنده، خونریزی روده بالایی داشت که به طور طبیعی توقف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The discharge of hold-washings and other residues by vessels carrying noxious or corrosive goods must be conducted in compliance with the state provisions for vessel sewage discharge and shall be truthfully recorded in the logbook.
[ترجمه گوگل]تخلیه مواد شوینده و سایر باقیمانده ها توسط کشتی های حامل کالاهای مضر یا خورنده باید با رعایت مقررات ایالتی برای تخلیه فاضلاب کشتی انجام شود و باید به درستی در دفترچه ثبت شود [ترجمه ترگمان]تخلیه of و دیگر باقی مانده توسط کشتی هایی که حاوی مواد مضر یا خورنده هستند، باید مطابق با مفاد دولت برای تخلیه فاضلاب دفع شوند و به طور حتم در the ثبت شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ماده اکاله (اسم)
corrosive
خورنده (صفت)
corrosive, eating
تباه کننده (صفت)
corrosive, corruptive
موجد زنگ (صفت)
corrosive
فاسد کننده (صفت)
infectious, corrosive, putrefactive, degenerative
تخصصی
[شیمی] خورنده، فرساینده، فرسایشگر، زنگ آور، خورگر [عمران و معماری] خورنده [مهندسی گاز] خورنده، فاسدکننده [زمین شناسی] خورنده [نساجی] خورنده - فاسد کننده - ماده خورنده (رنگ ) - عوامل شیمیایی که سبب پوسیدن و فاسد شدن کالای پنبه ای و کتانی می شود [پلیمر] خورنده
انگلیسی به انگلیسی
• substance which has the power to corrode (i.e. acid or drug) able to eat away, able to cause corrosion; destructive, causing deterioration; sarcastic, biting, caustic a corrosive substance can destroy solid materials as a result of a chemical reaction.
پیشنهاد کاربران
** Corrosive refers to a substance that can cause damage to metal or other materials through a chemical process. It can also describe something that is harmful or destructive in a metaphorical sense. ... [مشاهده متن کامل]
** به ماده ای گفته می شود که می تواند از طریق یک فرآیند شیمیایی به فلز یا مواد دیگر آسیب برساند. همچنین می تواند چیزی را توصیف کند که به صورت استعاری مضر یا مخرب است. ### مترادف ها؛ ** caustic, eroding, abrasive, destructive ### متضادها؛ ** non - corrosive, gentle, harmless ### مثال؛ 1. The scientist handled the corrosive acid with extreme care. 2. The corrosive nature of the comment hurt her feelings deeply. 3. The corrosive effects of saltwater can damage the hull of a ship.
خورنده , فرساینده ؛ مخرب – nitric acid is a corrosive liquid – Sodium and sulphur are highly corrosive – the corrosive effects of injustice – Unemployment is having a corrosive effect on our economy
سرطان زا
corrosive ( خوردگی ) واژه مصوب: خورنده تعریف: ویژگی ماده ای که باعث خوردگی فلز می شود