corrosion

/kəˈroʊʒn̩//kəˈrəʊʒn̩/

معنی: تحلیل، خوردگی، زنگ، زنگ زدگی، فساد تدریجی
معانی دیگر: فرسایش، پوسیدگی، تحلیل رفتگی، خورندگی، (مجازی) تباهی، فساد، (ماده ای که در اثر خوردگی ایجاد می شود) زنگ، زنگار، خوردگی عمل شیمیایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act, process, or condition of being dissolved or eaten away gradually, esp. by chemical action.
مشابه: tarnish

(2) تعریف: a result of this process, such as rust.
مشابه: tarnish

جمله های نمونه

1. metal corrosion
خوردگی فلز

2. the corrosion of faith
از بین رفتن ایمان

3. painting prevents corrosion
رنگ زدن از زنگ زدگی جلوگیری می کند.

4. They are sprayed with oil to prevent corrosion.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از خوردگی آنها با روغن اسپری می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای جلوگیری از خوردگی با نفت پاشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a lot of corrosion on the bottom of the car.
[ترجمه گوگل]ته ماشین خوردگی زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]میزان خوردگی زیادی در کف اتومبیل وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clean off any corrosion before applying the paint.
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از رنگ، هرگونه خوردگی را تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اعمال رنگ، هر گونه خوردگی را تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some substances resist corrosion by air or water.
[ترجمه گوگل]برخی از مواد در برابر خوردگی هوا یا آب مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی مواد در برابر خوردگی با هوا یا آب مقاومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Zinc is used to protect other metals from corrosion.
[ترجمه گوگل]روی برای محافظت از فلزات دیگر در برابر خوردگی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]روی برای محافظت از فلزات دیگر از خوردگی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Corrosion is the main killer of Land Rovers and, as with human ailments, prevention is better than cure.
[ترجمه گوگل]خوردگی قاتل اصلی لندرورها است و مانند بیماری های انسانی، پیشگیری بهتر از درمان است
[ترجمه ترگمان]خوردگی قاتل اصلی خودروهای زمینی است و همانند بیماری های انسان، پیش گیری بهتر از بیماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If left unchecked, corrosion will eventually weaken the pipeline.
[ترجمه گوگل]اگر کنترل نشود، خوردگی در نهایت خط لوله را ضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]اگر بدون کنترل باقی بماند، خوردگی در نهایت این خط لوله را تضعیف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This protective coating guarantees your car against corrosion.
[ترجمه گوگل]این پوشش محافظ خودرو شما را در برابر خوردگی تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]این روکش محافظ، اتومبیل شما را در برابر خوردگی تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To keep metal garbage cans free from corrosion, coat them lightly with used motor oil.
[ترجمه گوگل]برای اینکه سطل های زباله فلزی از خوردگی محافظت نکنند، آنها را به آرامی با روغن موتور استفاده شده بپوشانید
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از خوردگی قوطی های زباله فلزی، آن ها را به آرامی با روغن موتور مورد استفاده قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The crash happened as a result of corrosion to the airplane's fuselage.
[ترجمه گوگل]این سانحه در اثر خوردگی بدنه هواپیما رخ داد
[ترجمه ترگمان]این تصادف در نتیجه خوردگی با بدنه هواپیما رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Galvanised iron cisterns suffer from corrosion, and when this is serious they should be replaced with a plastic cistern.
[ترجمه گوگل]مخازن آهن گالوانیزه از خوردگی رنج می برند و در صورت جدی بودن باید با یک مخزن پلاستیکی جایگزین شوند
[ترجمه ترگمان]مخازن آهنی galvanised از خوردگی رنج می برند، و هنگامی که این امر جدی است، باید با یک مخزن پلاستیکی جایگزین شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their corrosion will testify against you and eat your flesh like fire.
[ترجمه گوگل]خوردگی آنها علیه شما شهادت خواهد داد و گوشت شما را مانند آتش خواهد خورد
[ترجمه ترگمان]خوردگی آن ها بر ضد شما شهادت خواهد داد و گوشت شما را آتش خواهد خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحلیل (اسم)
resolution, erosion, absorbency, analysis, lysis, corrosion

خوردگی (اسم)
corrosion

زنگ (اسم)
corrosion, rust

زنگ زدگی (اسم)
corrosion, stain

فساد تدریجی (اسم)
erosion, corrosion, devolution

تخصصی

[شیمی] 1- خوردگی، زنگ زدگی، فرسایش، پوسیدگی، تحلیل رفتگی، خورندگی 2- (ماده اى که در اثر خوردگی ایجاد می شود) زنگ، زنگار
[عمران و معماری] خوردگی - خورندگی - رنگ زدگی - فساد - کندوساب - خورده شدن
[مهندسی گاز] خورندگی، فسادفلزات
[بهداشت] خورندگی
[نساجی] خوردگی - خورده شدن فلزات در اثر ترکیب با اکسیژن - زنگ زدن - اکسید شدن
[ریاضیات] زنگ زدن، خوردگی، خورندگی، رفتگی، زنگ زدگی
[معدن] خوردگی (عمومی فرآوری)
[خاک شناسی] خوردگی
[پلیمر] خورندگی، خوردگی
[آب و خاک] خوردگی

انگلیسی به انگلیسی

• wear, deterioration; rust, oxidation
corrosion is the damage that is caused when something is corroded.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : corrode
✅️ اسم ( noun ) : corrosion
✅️ صفت ( adjective ) : corrosive
✅️ قید ( adverb ) : corrosively
corrosion ( خوردگی )
واژه مصوب: خوردگی
تعریف: واکنش شیمیایی یا برق شیمیایی بین فلز و محیط که به زوال فلز و خواص آن منجر می شود
میشه خوردگی.
کاربر محترم زنگ زدگی با خوردگی فرق میکنه
زنگ زدگی
خوردگی

بپرس