corroboration


تایید,تقویت ,تاکید,تثبیت

جمله های نمونه

1. The prosecution provided corroboration for her allegation.
[ترجمه گوگل]دادستانی ادعای او را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]دادستان این ادعا را به خاطر اتهام وی ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His possession of the gun is corroboration of his guilt.
[ترجمه گوگل]در اختیار داشتن اسلحه از سوی او مؤید گناه اوست
[ترجمه ترگمان] صاحب تفنگ و مدرک جرم - ش رو ثابت میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Without corroboration from forensic tests, it will be difficult to prove that the suspect is guilty.
[ترجمه گوگل]بدون تایید آزمایشات پزشکی قانونی، اثبات مجرم بودن مظنون دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بدون دلیل و گواه بر آزمایش های قانونی، اثبات این که این مظنون مقصر است، دشوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A careful record, with corroboration, is always desirable in such extreme circumstances.
[ترجمه گوگل]یک رکورد دقیق، همراه با تأیید، همیشه در چنین شرایط شدید مطلوب است
[ترجمه ترگمان]ثبت دقیق، با گواه، همیشه در چنین شرایطی بسیار مطلوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No one wants advice - only corroboration. John Steinbeck
[ترجمه گوگل]هیچ کس مشاوره نمی خواهد - فقط تأیید جان اشتاین بک
[ترجمه ترگمان]هیچ کس پند و نصیحت نمی خواهد - فقط گواه است جان اشتاین بک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such a thought finds a corroboration in religious experience and thought.
[ترجمه گوگل]چنین تفکری در تجربه و اندیشه دینی تأییدی می یابد
[ترجمه ترگمان]چنین فکری گواه بر تجربه و تجربه مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But Chancery and Exchequer records provide corroboration.
[ترجمه گوگل]اما سوابق وزارت دارایی و دارایی تایید می کند
[ترجمه ترگمان]اما اسناد خزانه و خزانه داری، گواه را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He found the first corroboration of his suspicions in the small white-tiled bathroom beyond the bedroom.
[ترجمه گوگل]او اولین تأیید سوء ظن خود را در حمام کوچکی با کاشی های سفید در آن سوی اتاق خواب یافت
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که در حمام کوچک و کاشی شده، در آن سوی اتاق خواب، سو ظن خود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The corroboration rule does not require that the corroborating evidence prove the offences independently.
[ترجمه گوگل]قاعده تأیید مستلزم این نیست که شواهد تأیید کننده به طور مستقل جرم را اثبات کنند
[ترجمه ترگمان]قانون تایید نیاز به این ندارد که شواهد تایید شده، تخلفات را به طور مستقل اثبات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In corroboration of his story he produced a signed statement from his employer.
[ترجمه گوگل]او در تأیید داستان خود بیانیه ای امضا شده از کارفرمای خود ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]وی در راستای داستان خود بیانیه ای را امضا کرد که از سوی کارفرما امضا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Definitely more independent corroboration is necessary.
[ترجمه گوگل]قطعاً تأیید مستقل بیشتری لازم است
[ترجمه ترگمان]قطعا شاهد مستقل بیشتری لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In such an instance, you have one myth that's retold, not two myths providing "corroboration".
[ترجمه گوگل]در چنین مثالی، شما یک افسانه دارید که بازگو می‌شود، نه دو افسانه که «تأیید» می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در چنین مواردی، شما یک افسانه دارید که بازگو می شود، نه دو افسانه که \"گواه\" را ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chung's corroboration of the trend that Chanel spearheaded was enough, according to Vogue. com, to stimulate a 200 per cent hike in sales for the wooden shoe on eBay.
[ترجمه گوگل]به گفته ووگ، تایید چانگ از روندی که شانل پیشتاز بود، کافی بود com، برای افزایش 200 درصدی فروش کفش های چوبی در eBay
[ترجمه ترگمان]با توجه به نشریه Vogue، چانگ و گواه این گرایش که Chanel spearheaded کافی بود com، تا ۲۰۰ درصد افزایش فروش کفش چوبی در eBay را تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The third chapter discusses the rule of corroboration and its improvement in China criminal procedure.
[ترجمه گوگل]فصل سوم قاعده تأیید و بهبود آن در آیین دادرسی کیفری چین را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]فصل سوم قانون گواه و بهبود آن در آئین دادرسی کیفری چین را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reinforcement; confirmation; support

پیشنهاد کاربران

شیرین رضایی
مدرک ، اثبات ، سند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : corroborate
اسم ( noun ) : corroboration
صفت ( adjective ) : corroborative / corroborating
قید ( adverb ) : _
مدرک، گواه

بپرس