1. But prosecutors cited a lack of corroborating evidence in declining to bring charges.
[ترجمه گوگل]اما دادستان ها به فقدان شواهد تأییدکننده در امتناع از طرح اتهام اشاره کردند
[ترجمه ترگمان]اما دادستان ها به فقدان شواهد تایید شده در کاهش هزینه ها اشاره کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما دادستان ها به فقدان شواهد تایید شده در کاهش هزینه ها اشاره کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Browning found there was a lack of corroborating evidence to support the oral copulation offense, according Fox.
[ترجمه گوگل]به گفته فاکس، براونینگ دریافت که شواهدی برای حمایت از جرم جفت دهانی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]طبق گفته فاکس، براونینگ یافته است که فقدان شواهد تایید شده برای حمایت از جرم copulation شفاهی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]طبق گفته فاکس، براونینگ یافته است که فقدان شواهد تایید شده برای حمایت از جرم copulation شفاهی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The corroboration rule does not require that the corroborating evidence prove the offences independently.
[ترجمه گوگل]قاعده تأیید مستلزم این نیست که شواهد تأیید کننده به طور مستقل جرم را اثبات کنند
[ترجمه ترگمان]قانون تایید نیاز به این ندارد که شواهد تایید شده، تخلفات را به طور مستقل اثبات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قانون تایید نیاز به این ندارد که شواهد تایید شده، تخلفات را به طور مستقل اثبات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Explain what corroborating evidence you would want to see before you would accept the authority of any of these sources.
[ترجمه گوگل]توضیح دهید که چه شواهد تأیید کننده ای را می خواهید ببینید قبل از اینکه اعتبار هر یک از این منابع را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]توضیح دهید که چه مدارکی را تایید می کند که می خواهید قبل از این که اقتدار هر کدام از این منابع را قبول کنید، ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]توضیح دهید که چه مدارکی را تایید می کند که می خواهید قبل از این که اقتدار هر کدام از این منابع را قبول کنید، ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Ex: The semen is the corroborating evidence to show his betrayalagainst him.
[ترجمه گوگل]مثال: منی دلیلی است برای نشان دادن خیانت او به او
[ترجمه ترگمان] منی \"وجود داره که شهادت میده که\" his \"بهش نشون بده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] منی \"وجود داره که شهادت میده که\" his \"بهش نشون بده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A piece of corroborating evidence has been the detection of hydrogen molecules in IVCs.
[ترجمه گوگل]یکی از شواهد تایید کننده، شناسایی مولکول های هیدروژن در IVC ها بوده است
[ترجمه ترگمان]یک تکه از شواهد تایید شده، کشف مولکول های هیدروژن در IVCs بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک تکه از شواهد تایید شده، کشف مولکول های هیدروژن در IVCs بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Though a lot of jurisdictions require corroborating evidence, in practice self-condemnation is pretty damning—and, it seems, surprisingly easy to induce.
[ترجمه گوگل]اگرچه بسیاری از حوزههای قضایی به شواهد تأییدکننده نیاز دارند، اما در عمل خود محکوم کردن بسیار خطرناک است - و به نظر میرسد که القای آن به طرز شگفتآوری آسان است
[ترجمه ترگمان]اگرچه بسیاری از حوزه های قضایی نیاز به اثبات تصدیق دارند، در عمل محکوم کردن خود محکوم است - و به نظر می رسد به طرز شگفت آوری ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگرچه بسیاری از حوزه های قضایی نیاز به اثبات تصدیق دارند، در عمل محکوم کردن خود محکوم است - و به نظر می رسد به طرز شگفت آوری ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Most cases involved corroborating evidence or an admission of guilt.
[ترجمه گوگل]بیشتر موارد مربوط به تأیید شواهد یا اعتراف به گناه بود
[ترجمه ترگمان]اغلب موارد شامل تایید مدرک یا اعتراف گناه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اغلب موارد شامل تایید مدرک یا اعتراف گناه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is very necessary and urgent to establish the principles of affidavit as corroborating evidence.
[ترجمه گوگل]تثبیت اصول مبایعه نامه به عنوان دلیل تأیید بسیار ضروری و فوری است
[ترجمه ترگمان]اثبات اصول مذکور به عنوان مدرک تایید شده بسیار ضروری و ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اثبات اصول مذکور به عنوان مدرک تایید شده بسیار ضروری و ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The report said that such linkages and credible bits of corroborating evidence put the onus on Iran to prove the weapons allegations false.
[ترجمه گوگل]در این گزارش آمده است که چنین پیوندهایی و شواهد موثق تأییدکننده، وظیفه ایران را برای اثبات نادرستی ادعاهای تسلیحاتی میگذارد
[ترجمه ترگمان]در این گزارش گفته شده است که چنین پیوندهایی و بیت های قابل تایید اثبات شده است که ایران مسئولیت این ادعاها را به اثبات می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این گزارش گفته شده است که چنین پیوندهایی و بیت های قابل تایید اثبات شده است که ایران مسئولیت این ادعاها را به اثبات می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Pearlasked him if he had proof that Mohammed’s confession was truthful; Gonzalesclaimed to have corroborating evidence but wouldn’t share it.
[ترجمه گوگل]مروارید از او پرسید که آیا مدرکی دال بر صحت اعترافات محمد دارد؟ گونزالس ادعا کرد که شواهد تایید کننده ای دارد اما آنها را به اشتراک نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]اگر ثابت کرده بود که اعتراف محمد صادق است، باید شهادت بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر ثابت کرده بود که اعتراف محمد صادق است، باید شهادت بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Complaints will be investigated only if there is some corroborating evidence.
[ترجمه گوگل]شکایات فقط در صورت وجود مدارک تایید کننده بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]تنها در صورتی بررسی خواهد شد که شواهد تایید کننده وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تنها در صورتی بررسی خواهد شد که شواهد تایید کننده وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The team obtained copies of hospital records, death certificates, eye witness statements and other corroborating evidence supporting the truth of the story.
[ترجمه گوگل]این تیم کپی هایی از سوابق بیمارستان، گواهی فوت، اظهارات شاهدان عینی و سایر شواهد تایید کننده صحت داستان را به دست آوردند
[ترجمه ترگمان]این تیم نسخه هایی از سوابق بیمارستانی، گواهی فوت، اظهارات شاهدان عینی و سایر شواهد تایید کننده تایید شده از حقیقت داستان را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تیم نسخه هایی از سوابق بیمارستانی، گواهی فوت، اظهارات شاهدان عینی و سایر شواهد تایید کننده تایید شده از حقیقت داستان را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Upcoming satellites, such as the European Space Agency's Planck observatory that is scheduled for launch next year, will look for corroborating evidence.
[ترجمه گوگل]ماهواره های آینده، مانند رصدخانه پلانک آژانس فضایی اروپا که قرار است سال آینده پرتاب شود، به دنبال شواهد تایید کننده خواهند بود
[ترجمه ترگمان]ماهواره های Upcoming مانند رصدخانه Planck آژانس فضایی اروپا که قرار است سال بعد آغاز شود به دنبال مدرک تایید شده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ماهواره های Upcoming مانند رصدخانه Planck آژانس فضایی اروپا که قرار است سال بعد آغاز شود به دنبال مدرک تایید شده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید