اسم ( noun )
• (1) تعریف: a hall or passageway between two rows of rooms or compartments.
• مترادف: hall, hallway, passageway
• مشابه: aisle, gallery, passage
• مترادف: hall, hallway, passageway
• مشابه: aisle, gallery, passage
- Our hotel room was at the end of a long corridor.
[ترجمه گوگل] اتاق هتل ما در انتهای راهروی طولانی بود
[ترجمه ترگمان] اتاق هتل ما در انتهای یک راهرو طولانی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اتاق هتل ما در انتهای یک راهرو طولانی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a passageway, as from an inland country through a neighboring country to the sea.
• مترادف: passageway
• مشابه: defile, isthmus, passage
• مترادف: passageway
• مشابه: defile, isthmus, passage
- This region serves as a corridor for the pipelines.
[ترجمه گوگل] این منطقه به عنوان یک راهرو برای خطوط لوله عمل می کند
[ترجمه ترگمان] این منطقه به عنوان یک کوریدور برای خطوط لوله عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این منطقه به عنوان یک کوریدور برای خطوط لوله عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a predetermined route of passage for aircraft.
• مترادف: air lane, airway
• مشابه: lane, route
• مترادف: air lane, airway
• مشابه: lane, route
- The flew the corridor over the Hudson River.
[ترجمه گوگل] راهرو بر فراز رودخانه هادسون پرواز کرد
[ترجمه ترگمان] راهرو را به طرف رودخانه هادسون برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] راهرو را به طرف رودخانه هادسون برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید