correspondence

/ˌkɔːrəˈspɑːndəns//ˌkɒrɪˈspɒndəns/

معنی: ارتباط، مکاتبه، مطابقت، مکاتبات، تناظر، مراسلات، تشابه
معانی دیگر: همخوانی، تطابق، مشابهت، همزینگی، سازگاری، توافق، همانندی (correspondency هم می گویند)، به هم نویسی، نامه نگاری، هم نویسی، نامه ها، هم نوشت ها، هم نویسی ها، (ریاضی) هم نگری، correspondency : ارتباط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: agreement or accordance between or among specific things.
متضاد: discrepancy, divergence
مشابه: conformation, conformity

(2) تعریف: resemblance or analogy.
متضاد: divergence
مشابه: analogy, conformity, identity

(3) تعریف: communication through the exchange of letters, or the letters themselves.
مشابه: mail

جمله های نمونه

1. correspondence between two sets
هم نگری (یا تناظر) بین دو مجموعه

2. correspondence courses
کلاس های مکاتبه ای،دوره های مکاتبه ای

3. his correspondence was printed in three volumes
مکاتبات او در سه جلد به چاپ رسید.

4. interoffice correspondence
مراسلات درون سازمانی

5. one-to-one correspondence
همخوانی یک به یک

6. their correspondence lasted for many years
مکاتبه ی آنها سال ها ادامه داشت.

7. among the correspondence received by him were two postcards and one bill
در میان نامه های دریافتی او دو کارت پستال و یک صورتحساب هم بود.

8. there is no correspondence between these two account books
این دو دفتر حساب با هم نمی خوانند (همخوانی ندارند).

9. she educated herself through correspondence courses
از طریق درس های مکاتبه ای خودآموزی کرده است.

10. in spanish, there is a relatively close correspondence between the sound and the spelling of words
در اسپانیایی بین صدای واژه ها و املای آنها همخوانی نسبتا نزدیکی وجود دارد.

11. There is a close correspondence between the two extracts.
[ترجمه گوگل]ارتباط نزدیکی بین این دو عصاره وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بین این دو عصاره، ارتباط نزدیکی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have seen the correspondence between the company and the local authority.
[ترجمه گوگل]من مکاتبات بین شرکت و مقامات محلی را دیده ام
[ترجمه ترگمان]من مکاتبه بین شرکت و مقامات محلی را دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Remember to keep copies of all your correspondence.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که از تمام مکاتبات خود کپی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باش که کپی تمام مکاتبات تو رو نگه داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My correspondence happens to be rigidly controlled.
[ترجمه گوگل]مکاتبات من اتفاقاً به شدت کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]مکاتبه من کاملا تحت کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I did a correspondence course in economics.
[ترجمه گوگل]من دوره مکاتبه ای را در رشته اقتصاد گذراندم
[ترجمه ترگمان]من یک دوره مکاتبه ای را در اقتصاد گذراندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She deals with all the correspondence promptly and efficiently.
[ترجمه گوگل]او با تمام مکاتبات به سرعت و کارآمد برخورد می کند
[ترجمه ترگمان]او با تمام مکاتبه سریع و موثر سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارتباط (اسم)
connection, coherence, coherency, correlation, relation, relationship, relevance, communication, correspondence, relevancy, connexion, liaison, correspondency, hookup, intercommunication

مکاتبه (اسم)
communication, correspondence

مطابقت (اسم)
comparison, concord, conformity, similarity, correspondence, concordance

مکاتبات (اسم)
correspondence

تناظر (اسم)
correspondence

مراسلات (اسم)
correspondence, correspondency

تشابه (اسم)
likeness, symmetry, resemblance, similarity, homogeny, simile, correspondence, correspondency

تخصصی

[عمران و معماری] تطابق - تناظر
[ریاضیات] تناظر

انگلیسی به انگلیسی

• exchange of letters; agreement; similarity
correspondence is the act of writing letters to someone.
correspondence also refers to the letters that someone receives.
if there is a correspondence between two things, there is a close relationship or similarity between them.

پیشنهاد کاربران

1. مطابقت. تطابق. همخوانی 2. شباهت. تشابه. همانندی 3. مکاتبه. نامه نگاری 4. مکاتبات. نامه ها 5. ( ریاضیات ) تناظر
تطبیق، انطباق
Correspondence theory of Truth
نظریه تطبیقی حقیقت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : correspond
اسم ( noun ) : correspondence / correspondent
صفت ( adjective ) : corresponding
قید ( adverb ) : correspondingly
گزارش :report
Correspondence : مکاتبه ( ارتباط با دیگران از راهِ نوشتار )
Conversation : مکالمه ( ارتباط با دیگران از راهِ سخن گفتن )
نامه ، نامه نگاری ، مکاتبه ، اعلام یا اعلان کتبی
correspondence ( روان شناسی )
واژه مصوب: تناظر
تعریف: در نظریۀ اِسناد، نسبت دادن رفتار فرد به یک ویژگی شخصیتی در وی به جای موقعیتی که در آن قرار دارد
نامه، ایمیل و غیره که شخص می فرستد یا دریافت می کند.
نامه نگاری.
ارتباط بین دو چیز.
شباهت بین دو چیز.
مکاتبات
تشابه و تطابق
سازگاری
همخوانی
تطابق
نامه نگاری
correspondence courses
دوره های نامه نگاری
مکاتبه
رد و بدل کردن نامه
شباهت
کارگزاری
مطابقت؛ تشابه
تناظر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس