correspond to

جمله های نمونه

1. Racegoers will be given a number which will correspond to a horse running in a race.
[ترجمه گوگل]به مسابقه‌دوستان شماره‌ای داده می‌شود که مطابق با اسبی است که در یک مسابقه می‌دود
[ترجمه ترگمان]به Racegoers عددی داده خواهد شد که با اسبی که در مسابقه رقابت می کند، مطابقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her expenses do not correspond to her income.
[ترجمه گوگل]مخارج او با درآمدش مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]هزینه های او با درآمد او همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The numbers correspond to points on the map.
[ترجمه گوگل]اعداد مربوط به نقاط روی نقشه هستند
[ترجمه ترگمان]اعداد مربوط به نقاط روی نقشه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The written record of the conversation doesn't correspond to what was actually said.
[ترجمه گوگل]گزارش مکتوب مکالمه با آنچه در واقع گفته شده مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]سابقه نوشتاری این مکالمه با آنچه در واقع گفته شد خوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The figures against the broken lines correspond to the packing percentages from which a 90/10 case file has received random additions.
[ترجمه گوگل]ارقام در برابر خطوط شکسته مربوط به درصدهای بسته بندی است که از آن یک پرونده 90/10 اضافات تصادفی دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]ارقام در برابر خطوط شکسته متناظر با درصدهای بسته بندی است که فایل پرونده ۹۰ \/ ۱۰ مورد افزودن تصادفی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These roughly correspond to winter, spring, summer and autumn.
[ترجمه گوگل]این تقریباً مربوط به زمستان، بهار، تابستان و پاییز است
[ترجمه ترگمان]این تقریبا مربوط به زمستان، بهار، تابستان و پاییز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second, the outcome of the game does not correspond to any ideal of distributive justice.
[ترجمه گوگل]دوم، نتیجه بازی با هیچ ایده آل عدالت توزیعی مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]دوم، نتیجه بازی مطابق با هیچ ایده آل عدالت توزیعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By inspection this will correspond to a point in the spreading region.
[ترجمه گوگل]با بازرسی این با یک نقطه در منطقه پخش مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]با بازرسی این موضوع با یک نقطه در منطقه گسترش مطابقت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This again shows how the metric connections correspond to the inertial accelerations and forces of classical mechanics.
[ترجمه گوگل]این دوباره نشان می‌دهد که چگونه اتصالات متریک با شتاب‌های اینرسی و نیروهای مکانیک کلاسیک مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]این امر نشان می دهد که چگونه ارتباطات متریک با شتاب های داخلی و نیروهای مکانیک کلاسیک مطابقت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To what extent does this sequence correspond to a native speaker's processing of discourse?
[ترجمه گوگل]این توالی تا چه اندازه با پردازش گفتمان یک زبان مادری مطابقت دارد؟
[ترجمه ترگمان]این رشته تا چه حد به پردازش گوینده بومی مربوط می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Modern society does not always correspond to classical notions of democracy.
[ترجمه گوگل]جامعه مدرن همیشه با مفاهیم کلاسیک دموکراسی مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]جامعه مدرن همیشه با عقاید کلاسیک دموکراسی همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Certain key variables highlighted by Grant and Wallace correspond to those factors considered especially crucial by the flashpoints model.
[ترجمه گوگل]برخی از متغیرهای کلیدی مشخص شده توسط گرانت و والاس با آن عواملی مطابقت دارند که توسط مدل نقاط اشتعال بسیار مهم در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]متغیرهای کلیدی خاص که توسط گرانت و والاس با آن عواملی که به خصوص توسط مدل flashpoints حیاتی محسوب می شوند، مطابقت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nothing seemed to correspond to the map.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هیچ چیز با نقشه مطابقت نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که هیچ چیز با نقشه ارتباط داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Points Z and C in Figure 5 correspond to points and in Figure
[ترجمه گوگل]نقاط Z و C در شکل 5 با نقاط و در شکل مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]نقاط Z و C در شکل ۵ متناظر با نقاط و در شکل ۵ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A strong, small-scale transition field could, however, correspond to particularly vigorous dynamo action.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک میدان انتقال قوی و در مقیاس کوچک می‌تواند با عمل دیناموی شدید مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک میدان گذار قوی، با مقیاس کوچک، متناظر با عمل dynamo قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fit to, match, suit; mark, point out; communicate by letters to

پیشنهاد کاربران

مطابق است با . . .
برابری می کند با . . .
مناسب بودن، مطابقت داشتن

بپرس