corrective

/kəˈrektɪv//kəˈrektɪv/

معنی: اصلاحی، مصلح، اصلاح کننده، تادیب کننده
معانی دیگر: بهبودبخش، بهکردی، بهساز، ترمیمی، چاره، راه یا وسیله ی اصلاح، بهسازگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having correction as its intended purpose or effect; remedial or rectifying.

- His eyes need corrective surgery.
[ترجمه گوگل] چشم های او نیاز به جراحی اصلاحی دارد
[ترجمه ترگمان] چشماش به یه جراحی اصلاحی نیاز دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The prison was intended to be a corrective institution.
[ترجمه گوگل] قرار بود زندان یک نهاد اصلاحی باشد
[ترجمه ترگمان] این زندان عبارت بود از یک موسسه اصلاحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: correctively (adv.)
• : تعریف: something that corrects or remedies.
مشابه: antidote, remedy

جمله های نمونه

1. corrective surgery
جراحی ترمیمی،جراحی بازسازی

2. we must take corrective action
ما بایستی دست به کار عملیات اصلاحی بشویم.

3. corporal punishment is not a good corrective
تنبیه بدنی وسیله ی اصلاح خوبی نیست.

4. Scientific institutions have been reluctant to take corrective action.
[ترجمه گوگل]مؤسسات علمی تمایلی به انجام اقدامات اصلاحی نداشته اند
[ترجمه ترگمان]موسسات علمی تمایلی به اقدام اصلاحی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is possible to do corrective surgery on the eyes to take care of the problem.
[ترجمه گوگل]برای رفع مشکل می توان جراحی اصلاحی روی چشم ها انجام داد
[ترجمه ترگمان]انجام عمل جراحی اصلاحی بر روی چشم ها برای مراقبت از این مشکل امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The biography is a useful corrective to the myths that have grown up around this man.
[ترجمه گوگل]بیوگرافی اصلاحی مفید برای اسطوره هایی است که در اطراف این مرد رشد کرده اند
[ترجمه ترگمان]زندگینامه، اصلاحی مفید برای افسانه ها است که در اطراف این مرد بزرگ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has received extensive corrective surgery to his skull.
[ترجمه گوگل]او تحت عمل جراحی اصلاحی گسترده جمجمه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]او جراحی اصلاحی گسترده ای برای جمجمه او انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I should like to add a corrective to what I have written previously.
[ترجمه گوگل]من می خواهم اصلاحی را به آنچه قبلاً نوشته ام اضافه کنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم اصلاحی را که قبلا نوشته ام اضافه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Third, corrective action rather than censure must follow.
[ترجمه گوگل]سوم، اقدام اصلاحی به جای توهین باید دنبال شود
[ترجمه ترگمان]سوم، اقدام اصلاحی به جای سرزنش باید پی گیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was one solitary corrective to this gloomy picture.
[ترجمه گوگل]یک اصلاح انفرادی برای این تصویر غم انگیز وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک تصحیح کوچک در این تصویر غم انگیز وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effects of preventive and corrective measures will be monitored and the operation may be postponed until any problems have been resolved.
[ترجمه گوگل]اثرات اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی تحت نظر خواهد بود و ممکن است عملیات تا رفع مشکلات به تعویق بیفتد
[ترجمه ترگمان]اثرات اقدامات پیشگیرانه و اصلاحی تحت نظارت قرار خواهد گرفت و این عملیات ممکن است به تعویق بیفتد تا زمانی که مشکلات حل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The development of pub retailing has shown a corrective instinct for seeking to set a purpose built business in the right location.
[ترجمه گوگل]توسعه خرده فروشی میخانه غریزه اصلاحی را برای جستجوی ایجاد یک تجارت هدفمند در مکان مناسب نشان داده است
[ترجمه ترگمان]توسعه خرده فروشی بار یک غریزه اصلاحی را برای تلاش برای ایجاد یک کسب وکار ساخته شده در مکان مناسب نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is the astringent corrective, as well as the flavouring, for olive-oil-based dishes and fat meat.
[ترجمه گوگل]این یک اصلاح کننده قابض و همچنین طعم دهنده برای غذاهای مبتنی بر روغن زیتون و گوشت چرب است
[ترجمه ترگمان]آن \"اصلاحی سفت کننده\" و همچنین the، برای غذاهای مبتنی بر روغن زیتون و گوشت چربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Taking Corrective Action Corrective action should be taken if performance falls short of standards and the analysis indicates that action is required.
[ترجمه گوگل]انجام اقدامات اصلاحی در صورتی که عملکرد کمتر از استانداردها باشد و تجزیه و تحلیل نشان دهد که اقدام لازم است، باید اقدام اصلاحی انجام شود
[ترجمه ترگمان]گرفتن اقدامات اصلاحی اصلاحی باید در صورتی انجام شود که عملکرد ضعیف باشد و تجزیه و تحلیل نشان می دهد که اقدام لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We must be corrective like a parent who yet loves the child he has chastised.
[ترجمه گوگل]ما باید مانند پدر و مادری که هنوز فرزندی را که او تنبیه کرده دوست دارد اصلاح کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید اصلاحی مانند یک والد باشیم که با این همه فرزندش را دوست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاحی (صفت)
amendatory, corrective, reformative, revisory

مصلح (صفت)
corrective, correcting

اصلاح کننده (صفت)
corrective

تادیب کننده (صفت)
corrective

انگلیسی به انگلیسی

• means of correcting; something which corrects
remedial, rectifying, improving
corrective measures are intended to put right something that is wrong. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. this analysis provides an important corrective to the traditional view.

پیشنهاد کاربران

درمانی
تأدیبی، اصلاحی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : correct
اسم ( noun ) : correction / corrective / correctness
صفت ( adjective ) : corrective / correct / correctional
قید ( adverb ) : correctly
corrective ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: تصحیحی
تعریف: مربوط به تصحیح

بپرس