correctitude

/kəˈrektɪtjuːd//kəˈrektɪtjuːd/

معنی: صحت، درستی
معانی دیگر: حسن سلوک، رفتار نیک، صحت عمل، درست کنش

جمله های نمونه

1. The correctitude of the method described in this paper was deeply imported by the same result got by using the principle system rejection to disturbance and a simulation result.
[ترجمه گوگل]تصحیح روش شرح داده شده در این مقاله عمیقاً با همان نتیجه به دست آمده با استفاده از اصل رد سیستم به اختلال و یک نتیجه شبیه سازی وارد شد
[ترجمه ترگمان]The روشی که در این مقاله توضیح داده شد عمیقا از همان نتیجه استفاده شد که با استفاده از رد سیستم اصلی به اختلال و نتیجه شبیه سازی بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Heat quench heat temper heat anneal heat correctitude.
[ترجمه گوگل]Heat quench heat temper heat heat anneal heat correctitude
[ترجمه ترگمان]گرما گرما گرما را می سوزاند و گرما را می سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So the view of correctitude and keeping peace have a great influence to development of the return of "Model on the Jin and Tang dynasties".
[ترجمه گوگل]بنابراین دیدگاه درستی و حفظ صلح تأثیر زیادی در توسعه بازگشت «الگوی سلسله‌های جین و تانگ» دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین دیدگاه of و حفظ صلح تاثیر زیادی بر توسعه \"مدل جین و تانگ\" دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And about something as important as so much land and money he would speak with correctitude.
[ترجمه گوگل]و در مورد چیزی به اندازه زمین و پول به درستی صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]و در مورد چیزی به اندازه زمین و پول، با correctitude صحبت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We can take the countermeasures as follows: strengthen the construction of administrative department, including the education of ideology, enhance the self management and correctitude of conception.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم اقدامات متقابل را به شرح زیر انجام دهیم: تقویت ساخت بخش اداری، از جمله آموزش ایدئولوژی، افزایش مدیریت خود و اصلاح تصور
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم اقدامات متقابل را به صورت زیر اتخاذ کنیم: تقویت ساختار اداری، از جمله آموزش ایدئولوژی، افزایش مدیریت خود و درک مفهوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It bases on biology mechanics theory and herbalist doctor's massage correctitude bone theory .
[ترجمه گوگل]این بر اساس نظریه مکانیک زیست شناسی و نظریه اصلاح استخوان ماساژ پزشک گیاه شناس است
[ترجمه ترگمان]این نظریه بر روی نظریه مکانیک زیست شناسی و مغز استخوان قدامی مغز استخوان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Light intensity of facula increases when the diameter of the trees increases, and there lies a correctitude .
[ترجمه گوگل]شدت نور فاکولا با افزایش قطر درختان افزایش می‌یابد و در آنجا یک تصحیح وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قطر درختان افزایش می یابد، شدت نور of افزایش می یابد و یک correctitude وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صحت (اسم)
accuracy, precision, exactitude, correctness, authenticity, validity, veracity, verity, validation, correctitude, rectitude

درستی (اسم)
integrity, accuracy, precision, exactitude, correctness, validity, truth, validation, justice, correctitude, honesty, trueness, rectitude, legitimacy

انگلیسی به انگلیسی

• appropriate behavior

پیشنهاد کاربران

بپرس