corrected


معنی: معدل، تصحیح شده
معانی دیگر: تصحیح شده

جمله های نمونه

1. he carefully corrected his first draft and then made a second draft
او با دقت نسخه ی اول (انشای) خود را اصلاح کرد و سپس نسخه دوم را نوشت.

2. the teacher corrected him severely for being late and for laziness
معلم او را به خاطر دیر آمدن و تنبلی سخت موآخذه کرد.

3. the teacher corrected the students' compositions
آموزگار انشای شاگردان را غلطگیری کرد.

4. i stand corrected
حق با شماست،اشتباه از من بود

5. i read your composition and corrected it; are my corrections legible?
انشای شما را خواندم و اصلاح کردم ; اصلاحات من خوانا هستند؟

6. student papers have to be carefully corrected and graded
انشاهای دانشجویان بایستی به دقت اصلاح و نمره داده شود.

مترادف ها

معدل (صفت)
equal, adjusted, coequal, corrected, equiponderant

تصحیح شده (صفت)
corrected, reformed

پیشنهاد کاربران

بپرس