corral

/kəˈræl//kəˈrɑːl/

معنی: غول، جای اسب و گله، اغل، حصار درست کردن، احاطه کردن
معانی دیگر: طویله، اصطبل (بی طاق)، حصار، کمرا، ستورگاه، در طویله یا ستورگاه نگهداشتن، به درون حصار راندن، جا کردن، (امریکا - خودمانی) به چنگ آوردن، گیر آوردن، تصرف کردن، موضع دفاعی (که با پهلوی هم قرار دادن دلیجان ها به صورت دایره ایجاد می شد)، گیرانداختن، محاصره کردن، گرفتار کردن، (چارپایان را) گردآوری و در یک جا جمع کردن، قرار دادن دلیجان ها به صورت دایره (برای پدافند)، دفاعی که از واگون وعرابه میسازند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an enclosed area in which horses or cattle are kept.

(2) تعریف: a defensive enclosure of vehicles such as wagons.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: corrals, corralling, corralled
(1) تعریف: to drive into or keep in or as if in a corral.
مشابه: yard

(2) تعریف: (informal) to get in one's possession; gather; capture.

- He corralled us into going with him.
[ترجمه گوگل] او ما را به همراهی او دعوت کرد
[ترجمه ترگمان] از ما خواست که با او برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is going to corral most of the votes
او اکثریت آرا را به دست خواهد آورد.

2. he kept the cows in one corral and the horses in another
او گاوها را در یک حصار و اسب ها را در حصاری دیگر نگهداری می کرد.

3. The kids were kept in the small corral.
[ترجمه گوگل]بچه ها را در اتاقک کوچک نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]بچه ها را در the کوچک نگه می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They drove the ponies into a corral.
[ترجمه گوگل]آنها اسب‌ها را به داخل یک مغازه راندند
[ترجمه ترگمان]اسب چه هاشان را به یک اصطبل بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We could corral them into one big mass of frightened bugs.
[ترجمه گوگل]می‌توانیم آن‌ها را در یک توده بزرگ از حشرات ترسناک جمع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم آن ها را به یک توده بزرگ از حشرات که به وحشت افتاده بودند، برگردانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Corral gunfight in Tombstone, Arizona, lasted a minute, and has lived in legend since 188
[ترجمه گوگل]درگیری با اسلحه کورال در تومستون، آریزونا، یک دقیقه طول کشید و از سال 188 در افسانه زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]Corral gunfight در Tombstone آریزونا یک دقیقه به طول انجامید و از سال ۱۸۸ تا کنون در افسانه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That night he slept in the corral beside the horse.
[ترجمه گوگل]آن شب او در اتاقک کنار اسب خوابید
[ترجمه ترگمان]آن شب در کنار اسب به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We stood around the corral watching a cowboy saddle the horse.
[ترجمه بهنام] ما در کنار حصار ایستاده بودیم و کاوچرانی که اسبی را زین می کرد تماشا می کردیم.
|
[ترجمه گوگل]ما در اطراف کانکس ایستاده بودیم و به یک گاوچران نگاه می کردیم که اسب را زین می کند
[ترجمه ترگمان]ما در کنار طویله ایستاده بودیم و یک گاوچران را تماشا می کردیم که اسبش را زین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tallis went to the makeshift corral and let the animal out, stroking her bruised face, patting her flanks.
[ترجمه گوگل]تالیس به اتاقک موقت رفت و حیوان را رها کرد و صورت کبود او را نوازش کرد و به پهلوهایش زد
[ترجمه ترگمان]tallis به اصطبل موقتی رفت و حیوان را رها کرد و صورت زخمی او را نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Workers corral the geese into trucks and ship them off to the slaughterhouse.
[ترجمه گوگل]کارگران غازها را در کامیون ها جمع می کنند و آنها را به کشتارگاه می فرستند
[ترجمه ترگمان]کارگران غازها را به کامیون ها corral و آن ها را به کشتارگاه حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ranch house, corral and outbuildings have been restored and contain exhibits, photographs and period furniture.
[ترجمه گوگل]خانه مزرعه، مرجان و ساختمان های بیرونی بازسازی شده اند و شامل نمایشگاه ها، عکس ها و مبلمان دورهمی است
[ترجمه ترگمان]خانه دامداری، corral و outbuildings outbuildings بازسازی شده اند و شامل نمایشگاه ها، عکس و مبلمان دوره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They had to step outside and corral six other men to help before they could position it tastefully in the showroom.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند پا را بیرون بگذارند و شش مرد دیگر را برای کمک قبل از اینکه بتوانند آن را با سلیقه در نمایشگاه قرار دهند، جمع کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند بیرون بروند و شش مرد دیگر را آرام کنند تا قبل از اینکه بتوانند موقعیت را با سلیقه در نمایشگاه ببینند، به آن ها کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His attempts to corral the tourist trade at the Falls had failed.
[ترجمه گوگل]تلاش های او برای جلوگیری از تجارت توریست در آبشار شکست خورده بود
[ترجمه ترگمان]تلاش او برای آرام کردن تجارت گردشگری در آبشار ناموفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead, the government used the block as a corral for an Army camp set up a few blocks away.
[ترجمه گوگل]در عوض، دولت از این بلوک به‌عنوان محل سکونت برای اردوگاه ارتش در چند بلوک استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]در عوض، دولت از بلوک به عنوان a برای اردوگاه ارتش استفاده کرد که چند بلوک آن دورتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But outside the corral stood a fine sorrel with a white blaze across his face.
[ترجمه گوگل]اما در بیرون اتاقک، خاکشیر مرغوبی بود که شعله‌های سفیدی روی صورتش داشت
[ترجمه ترگمان]اما بیرون اصطبل، اسب کرند بلندی بود که شعله های سفیدی بر چهره اش سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غول (اسم)
hole, ear, cave, cavern, corral, bogy, giant, ogre, colossus, ghoul, gargantua, bugaboo, hobgoblin

جای اسب و گله (اسم)
corral

اغل (اسم)
pen, corral, cote, cratch, home range, kraal, pound

حصار درست کردن (فعل)
corral

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

انگلیسی به انگلیسی

• fenced in area (for horses, cattle, etc.); circle of wagons arranged around a camp
put in a corral; form a circle of wagons
a corral is a space surrounded by a fence where cattle or horses are kept, for example on a ranch or farm.
to corral cattle or horses means to drive them into a corral and keep them there.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To gather or round up, especially animals 🐎
🔍 مترادف: Gather
✅ مثال: The ranchers worked together to corral the cattle into the pen before nightfall.
به چنگ آوردن
She had corralled a corner table at this crowded cafe
او یک میز کناری تو این کافه ی شلوغ به چنگ آورده بود.
to gather or collect things or people together in one place.
گرد آوردن یا جمع آوری اشیا یا افراد با هم در یک مکان.
مثال؛
“We need to corral all the documents for the meeting. ”
In a team project, a leader might say, “Let’s corral all the ideas and suggestions before we start. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Someone organizing a party might say, “We need to corral all the RSVPs and make sure everyone is accounted for. ”

۱. اصطبل {روباز} ۲. در اصطبل کردن. به طرف اصطبل بردن
مثال:
he kept the cows in one corral and the horses in another
او گاوها را در یک اصطبل رو باز نگهداری می کند و اسب ها را در یکی دیگر.
گیرانداختن، در قفس انداختن
محصور کردن
بستن ، حصار کشیدن ,
It's time to corral Putin for good
الان وقتشه پوتین رو برای همیشه ببندیم یا مهار کنیم
( مثل خری که دورشو حصار بکشی که دیگه نتونه در بره اون مکان بهش میگن corral
آغل
Pen
A temprary enclosure/confinemebt for cattle
جذب کردن
گرد آمدن
جمع شدن

بپرس