corpuscle

/ˈkɔːrpʌsl̩//ˈkɔːpʌsl̩/

معنی: ذره، گلبول، گویچه، تنیزه، جسمک
معانی دیگر: (کالبدشناسی) گویچه، (corpuscule هم می گویند)، کرپیزه، خردک، ریزه، ریزچه، گویچه سفید یاسر  خون وبافت های غضروفی وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: corpuscular (adj.)
(1) تعریف: a cell that moves freely in the blood, esp. one of the red or white blood cells.

(2) تعریف: a very small particle of matter, such as a photon or electron.

جمله های نمونه

1. Deficiency of red corpuscles is caused by a lack of iron.
[ترجمه گوگل]کمبود سلول های قرمز به دلیل کمبود آهن است
[ترجمه ترگمان]کمبود آهن، به دلیل فقدان آهن، به وجود می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is not a corpuscle to spare between her lean, muscular frame and her black Diesel pants.
[ترجمه گوگل]بین قاب لاغر و عضلانی او و شلوار دیزل مشکی او هیچ جسدی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هنوز یک corpuscle وجود ندارد که بین بدن لاغر و عضلانی خود و شلوار جینش باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Leukocyte (or white blood cell or white corpuscle ):Any of several types of blood cells that heLP defend the body from infection.
[ترجمه گوگل]لکوسیت (یا گلبول سفید یا گلبول سفید): هر یک از چندین نوع گلبول خونی که کمک می کند از بدن در برابر عفونت محافظت کند
[ترجمه ترگمان]گلبول های سفید (یا گلبول های سفید خون): هر کدام از انواع سلول های خونی که برای دفاع از بدن از عفونت استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nephron included renal corpuscle, proximal convoluted tubule ( PCT ), medullary loop, distal convoluted tubule ( DCI ), and connected tubule. . . .
[ترجمه گوگل]نفرون شامل سلول کلیوی، لوله پیچیده پروگزیمال (PCT)، حلقه مدولاری، لوله پیچیده دیستال (DCI) و لوله متصل بود
[ترجمه ترگمان]Nephron شامل corpuscle کلیه، proximal convoluted tubule (PCT)، حلقه medullary، convoluted دور (DCI)، و connected متصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ingredients: Natural silk silk corpuscle microsome, white mulberry essence, tea polyphenol, foreign small yellow chrysanthemum, wheat embryo oil and so on.
[ترجمه گوگل]ترکیبات: میکروزوم ابریشم طبیعی ابریشم، اسانس توت سفید، پلی فنل چای، گل داوودی کوچک زرد خارجی، روغن جنین گندم و غیره
[ترجمه ترگمان]مواد لازم: ابریشم ابریشم طبیعی corpuscle، عصاره mulberry سفید، پلی فنول های زرد کوچک، chrysanthemum زرد کوچک، روغن جنین گندم و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The nanometre corpuscle or nanometre material has its own special properties and new rules.
[ترجمه گوگل]ذره نانومتری یا ماده نانومتری خواص خاص و قوانین جدید خود را دارد
[ترجمه ترگمان]واحد نانو متر یا نانومتر دارای ویژگی های خاص خود و قوانین جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rise white corpuscle activity of (E)-10-hydroxy-2-decylenic acid is reported in this paper.
[ترجمه گوگل]افزایش فعالیت جسم سفید (E)-10-هیدروکسی-2-دسیلنیک اسید در این مقاله گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]افزایش فعالیت corpuscle - هیدروکسی - ۲ - هیدروکسی decylenic در این مقاله گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. renal corpuscle, proximal convoluted tubule ( PCT ), medullary loop, distal convoluted tubule ( DCI ), and connected tubule.
[ترجمه گوگل]سلول کلیوی، لوله پیچیده پروگزیمال (PCT)، حلقه مدولاری، لوله پیچیده دیستال (DCI) و لوله متصل
[ترجمه ترگمان]corpuscle کلیه، proximal convoluted tubule (PCT)، حلقه medullary، convoluted دور (DCI)، و tubule متصل شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each corpuscle singing in its capillary hates you.
[ترجمه گوگل]هر جسمی که در مویرگ خود آواز می خواند از شما متنفر است
[ترجمه ترگمان]هر corpuscle در غدد عروقی آن از شما متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Auto - segmentation of poor quality blood corpuscle image was achieved.
[ترجمه گوگل]قطعه بندی خودکار تصویر سلول خونی با کیفیت پایین به دست آمد
[ترجمه ترگمان]تقسیم بندی خودکار تصویر corpuscle خون با کیفیت ضعیف حاصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The results indicated that red blood corpuscle, hemoglobin and hematocrit in blood of plateau zokors significantly increased from spring to autumn.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که گلبول قرمز، هموگلوبین و هماتوکریت در خون فلات زوکورس از بهار تا پاییز افزایش معنی‌داری داشت
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که گلبول های قرمز خون، هموگلوبین و hematocrit در خون فلات zokors به طور قابل توجهی از بهار تا پاییز افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The calculation formula of index of renal corpuscle lipid deposition was the same to glomerulosclerosis index.
[ترجمه گوگل]فرمول محاسبه شاخص رسوب لیپیدی کلیوی با شاخص گلومرولواسکلروز یکسان بود
[ترجمه ترگمان]فرمول محاسبه شاخص of corpuscle renal نیز مشابه شاخص glomerulosclerosis بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Primary qualities belong not only to observable substances such as gold, but also to the minute corpuscles which make them up.
[ترجمه گوگل]کیفیت های اولیه نه تنها به مواد قابل مشاهده مانند طلا تعلق دارد، بلکه به ذرات ریز تشکیل دهنده آنها نیز تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اولیه نه تنها به مواد قابل مشاهده، مانند طلا، بلکه به the دقیقه که آن ها را می سازند، تعلق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They result from their real essences, the arrangement of corpuscles which make them up.
[ترجمه گوگل]آنها از ذات واقعی خود ناشی می شوند، چینش هسته هایی که آنها را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]حاصل essences واقعی آن ها، آرایش و arrangement corpuscles است که آن ها را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

گلبول (اسم)
glob, corpuscle, globule

گویچه (اسم)
corpuscle, spherule

تنیزه (اسم)
corpuscle

جسمک (اسم)
corpuscle

انگلیسی به انگلیسی

• cell
a corpuscle is a red or white blood cell.

پیشنهاد کاربران

دانه
در آناتومی و فیزیولوژی: جسم
مانند Paciens corpuscles : جسم پاچینی

بپرس