corpulent

/ˈkɔːrpjələnt//ˈkɔːpjʊlənt/

معنی: تنومند، فربه، جسیم، گوشتالو
معانی دیگر: چاق، هیکل دار، بزرگ جثه، فریبرز، تناور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: fat; portly; obese.
مترادف: fat, obese, overweight, portly
متضاد: spare, thin
مشابه: ample, big, chubby, fleshy, gross, heavy, large, plump, pursy, rotund, stout, well-fed

- His sedentary lifestyle contributed to his becoming increasingly corpulent.
[ترجمه گوگل] سبک زندگی بی تحرک او باعث شد که او به طور فزاینده ای تنومند شود
[ترجمه ترگمان] شیوه زندگی نشسته او به فربه شدن او کمک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his father was a tall, corpulent man
پدرش مردی بلندبالا و فربه بود.

2. He was fifty or there abouts and was corpulent and tall in person.
[ترجمه گوگل]حدوداً پنجاه سال داشت و شخصاً تنومند و قد بلندی داشت
[ترجمه ترگمان]پنجاه سال داشت و مردی تنومند و تنومند بود و قد بلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is a short, somewhat corpulent, man.
[ترجمه گوگل]او مردی کوتاه قد و تا حدودی تنومند است
[ترجمه ترگمان]او مردی کوتاه قد و کمی فربه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Minded by corpulent nymphets with wings and frowns, in reticence they guard their deeply embedded doubts.
[ترجمه گوگل]حوری‌های تنومند با بال‌ها و اخم‌هایی که در ذهنشان نقش بسته است، با احتیاط از تردیدهای عمیق خود محافظت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]و من از این که آن ها را به خاطر شک و تردید نشان می دهند، خود را از دست دادم و اخم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A short, somewhat corpulent man, he wore dark, double-breasted suits of discreet quality.
[ترجمه گوگل]مردی کوتاه قد و تا حدودی تنومند، کت و شلوارهای تیره و دو سینه با کیفیتی معقول می پوشید
[ترجمه ترگمان]او مرد کوتاه قد تنومندی بود که کت و شلوار تیره و - به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then his corpulent body collapsed and gradually the noise of his drunken snoring drowned out the quiet sobbing of the Annamese girl.
[ترجمه گوگل]سپس بدن تنومندش فرو ریخت و به تدریج سر و صدای خروپف مستانه اش گریه های آرام دختر آننامی را از بین برد
[ترجمه ترگمان]سپس بدن فربه خود فرو ریخت و به تدریج سر و صدا و صدای خر خر مستی او را خفه کرد و هق هق آرام دختر Annamese را خفه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His vast form, more corpulent than that of Cranston, was swathed in a dirty white apron.
[ترجمه گوگل]شکل وسیع او که از شکل کرانستون تنومندتر بود، در یک پیش بند سفید کثیف پوشانده شده بود
[ترجمه ترگمان]هیکل عظیم او که فربه می نمود با پیش بند سفید کثیفی به دور خود پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her father is too corpulent to play handball.
[ترجمه گوگل]پدرش آنقدر تنومند است که نمی تواند هندبال بازی کند
[ترجمه ترگمان]پدرش بیش از آن تنومند است که هندبال بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Next nosepiece are corpulent. What drug can you take?
[ترجمه گوگل]دماغه بعدی کبود است چه دارویی می توانید مصرف کنید؟
[ترجمه ترگمان]nosepiece بعدی فربه هستند کدوم دارو رو میتونی بگیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had expected that Mr. Gatsby florid and corpulent person in his middle years.
[ترجمه گوگل]انتظار داشتم که آقای گتسبی در سال‌های میانی زندگی‌اش، فردی متعصب و متین بود
[ترجمه ترگمان]انتظار داشتم که آقای گتسبی مرد فربه و تنومند میان سال او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Visible, lumbar grows spur, not be lumbar hyperplasia sex (corpulent sex) rachitis .
[ترجمه گوگل]قابل مشاهده، کمر رشد می کند خار، نه هیپرپلازی کمر جنسی (جنس سفت) راشیت
[ترجمه ترگمان]کمر، کمری، محرک رشد می کند، نه از جنس hyperplasia (سکس تینگ)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Granny comes across as plumper, more corpulent.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ چاق‌تر و تنومندتر به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ که چاق و فربه شده بود گفت: مامان بزرگ!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The occurrence and distribution of Drosicha corpulent a ( Kuwana ) in free - pollutant and conventional apple orchard were studied.
[ترجمه گوگل]وقوع و پراکنش Drosicha corpulent a (کووانا) در باغ سیب بدون آلاینده و معمولی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]وقوع و توزیع of تنومند (Kuwana)در یک pollutant آزاد و conventional سیب مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sitting behind the window was a corpulent woman with a face of steel.
[ترجمه گوگل]پشت پنجره زنی تنومند با چهره ای فولادی نشسته بود
[ترجمه ترگمان]پشت پنجره زنی فربه نشسته بود که چهره ای از فولاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنومند (صفت)
sturdy, athletic, stout, robust, huge, rugged, burly, stalwart, corpulent, stockish, full-bodied

فربه (صفت)
hard, serious, strong, fat, heavy, pursy, plump, beefy, corpulent, tubby, obese, fleshy

جسیم (صفت)
voluminous, corpulent, bulky, bodied, massy

گوشتالو (صفت)
pursy, brawny, plump, corpulent, obese, chubby, rotund, fubsy, pulpy, pudgy, plumpish, podgy

انگلیسی به انگلیسی

• fat, fleshy, obese
someone who is corpulent is fat; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : corpulence
صفت ( adjective ) : corpulent
قید ( adverb ) : _
چهارشونه
این کلمه بصورت رسمی و کتابی استفاده میشه بنابراین "چاقالو" نمی تونه معادل خوبی براش باشه.
بهترین معادل: "فَربه"
چاقالو

بپرس