corpulence

/ˈkɔːrpjʊləns//ˈkɔːpjʊləns/

معنی: جسامت، تنومندی، فربهی
معانی دیگر: چاقی، تناوری (corpulency هم می گویند)، corpulency جسامت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state of being very fat; obesity.
مشابه: fat

- Concerned about his patient's corpulence, the doctor prescribed a healthy diet and an exercise plan.
[ترجمه گوگل] دکتر که نگران تناسب اندام بیمارش بود، یک رژیم غذایی سالم و یک برنامه ورزشی تجویز کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر که نگران چاقی بیمار است، یک رژیم غذایی سالم و یک برنامه ورزشی تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was inclined to corpulence.
[ترجمه گوگل]او به تناسب اندام گرایش داشت
[ترجمه ترگمان]کمی فربه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Corpulence is a sensitive word for most overweight people.
[ترجمه گوگل]جسارت واژه ای حساس برای اکثر افراد دارای اضافه وزن است
[ترجمه ترگمان]corpulence یک کلمه حساس برای اکثر افراد مبتلا به اضافه وزن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pure corpulence and blood disease are clinical disease in recent years.
[ترجمه گوگل]کورپولنس خالص و بیماری خون یکی از بیماری های بالینی در سال های اخیر است
[ترجمه ترگمان]چاقی خالص و بیماری خون در سال های اخیر، بیماری بالینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pure corpulence and high fat blood disease are clinical frequently-occurring disease in recent years.
[ترجمه گوگل]کرپولنس خالص و بیماری خونی پرچرب یکی از بیماری‌های بالینی شایع در سال‌های اخیر است
[ترجمه ترگمان]چاقی خالص و بیماری های چربی بالا در سال های اخیر در حال رخ دادن بیماری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This article makes a deep analysis of corpulence affecting health from physiology, psychology and sociology and puts forward the effective preventing measures against corpulence.
[ترجمه گوگل]این مقاله تحلیل عمیقی از فیزیولوژی، روانشناسی و جامعه شناسی بر سلامتی تأثیرگذار انجام می دهد و اقدامات پیشگیری موثر در برابر جسد را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله موجب تجزیه و تحلیل عمیق چاقی بر سلامتی از فیزیولوژی، روان شناسی و جامعه شناسی می شود و اقدامات موثر پیش گیری را در برابر چاقی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. MCT can restrain corpulence and control cholesterol sediment in tissue reduce cholesterol of serum.
[ترجمه گوگل]MCT می تواند ذرات را مهار کند و رسوب کلسترول را در بافت کنترل کند و کلسترول سرم را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]MCT می تواند چاقی و رسوب کلسترول را در بافت کاهش کلسترول سرم مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He inclined to corpulence.
[ترجمه گوگل]او به جسارت گرایش داشت
[ترجمه ترگمان]کمی فربه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Later he saw the girls in shawls, distorted by early corpulence.
[ترجمه گوگل]بعداً او دخترانی را دید که با شال‌هایی پوشیده شده بودند، که به دلیل تنبلی اولیه تحریف شده بودند
[ترجمه ترگمان]چندی بعد، آن دخترها را دید که از اول فربه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The animals shed weight, dropping an average of about 14 percent of their corpulence.
[ترجمه گوگل]حیوانات وزن خود را کاهش دادند و به طور متوسط ​​حدود 14 درصد از بدن خود را کاهش دادند
[ترجمه ترگمان]حیوانات وزن کم می کنند و به طور متوسط حدود ۱۴ درصد از چاقی خود را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسامت (اسم)
bulk, voluminosity, corpulence, corpulency

تنومندی (اسم)
corpulence, corpulency, burliness

فربهی (اسم)
fatness, corpulence, corpulency, obesity, embonpoint, rotundity

انگلیسی به انگلیسی

• fatness, fleshiness, obesity

پیشنهاد کاربران

چاقی, اضافه وزن ( در گفتگوی علمی و پزشکی یا محترمانه بکار برده میشه و عامیانه نیست )
corpulence means having too much body fat or weight. It is a synonym for fatness, obesity, or overweight. However, corpulence is a more formal and less common word than fat. It is often used in medical or scientific contexts, or to describe someone’s appearance in a polite or euphemistic way. For example, you might say:
...
[مشاهده متن کامل]

He suffers from corpulence and diabetes, which are related health problems.
She has a corpulent figure, but she is very confident and stylish.
The king was known for his corpulence and gluttony, which made him unpopular among his subjects.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : corpulence
صفت ( adjective ) : corpulent
قید ( adverb ) : _

بپرس