corporeity

/ˌkɔːrpəˈriːɪtiː//ˌkɔːpɔːˈriːɪtɪ/

معنی: جسم، خاصیت جسمی یامادی
معانی دیگر: ماده، جسم بدنی، آنچه که بدن یا ماده از آن ساخته شده، حالت جسم

جمله های نمونه

1. One of the subjects concerned about corporeity is skin and corporeity sense, corporeity experience going with the sense of skin.
[ترجمه گوگل]یکی از موضوعات مورد توجه در مورد جسمانی بودن پوست و حس بدنی است، تجربه جسمانی همراه با حس پوست است
[ترجمه ترگمان]یکی از موضوعاتی که در مورد corporeity نگران است پوست و حس corporeity، تجربه corporeity با حس پوست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Corporeity and health are entia of physical and mental factors.
[ترجمه گوگل]جسمانی و سلامتی از عوامل جسمانی و روانی هستند
[ترجمه ترگمان]سلامت جسمی و سلامت از عوامل فیزیکی و روانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many of these writers failed to distinguish between corporeity in strict essence and corporeity as a necessary or natural concomitant.
[ترجمه گوگل]بسیاری از این نویسندگان نتوانستند بین جسمانی بودن در ذات دقیق و جسمانی به عنوان یک همراه ضروری یا طبیعی تمایز قائل شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این نویسندگان موفق به تمایز بین corporeity در ماهیت سخت و corporeity به عنوان یک همزمان یا طبیعی نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mind, as soul, is immersed in corporeity, and the soul is the animating principle of the body.
[ترجمه گوگل]ذهن به مثابه روح در جسمیت غوطه ور است و روح اصل جان بخشیدن به بدن است
[ترجمه ترگمان]ذهن، به عنوان روح، در corporeity غوطه ور است، و روح اصل animating بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Corporeity of children are often in insufficiency of spleen.
[ترجمه گوگل]بدن کودکان اغلب در نارسایی طحال هستند
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب دچار کمبود طحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The posterity promotes for the personality and corporeity theory of Yin and Yang.
[ترجمه گوگل]آیندگان برای شخصیت و تئوری جسمانی یین و یانگ ترویج می کنند
[ترجمه ترگمان]آیندگان برای شخصیت و تیوری corporeity یین و یانگ تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Corporeity: The state of being material or corporeal; physical existence.
[ترجمه گوگل]جسمانی بودن: حالت مادی یا جسمانی بودن وجود فیزیکی
[ترجمه ترگمان]Corporeity: حالت مادی یا جسمانی؛ وجود فیزیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Corporeity experience appears earliest in all kinds of perception experiences and it's also the origin of human creativity.
[ترجمه گوگل]تجربه جسمانی در همه انواع تجارب ادراک اولیه ظاهر می شود و همچنین منشاء خلاقیت انسان است
[ترجمه ترگمان]تجربه Corporeity در تمام انواع تجارب ادراکی دیده می شود و همچنین منشا خلاقیت انسان نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The "separation" of this subject of "corporeity" indicates a possibility of "ex-cendence": a movement to the other.
[ترجمه گوگل]«تفکیک» این موضوع از «جسم» حاکی از امکان «تعالی» است: حرکت به سوی دیگری
[ترجمه ترگمان]\"جدایی\" از این موضوع \"corporeity\" بیانگر احتمال \"cendence ex\" است: حرکتی به طرف دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Human beings have been creating many things according directly or indirectly to corporeity experience.
[ترجمه گوگل]انسان ها به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر اساس تجربیات جسمانی چیزهای زیادی خلق کرده اند
[ترجمه ترگمان]انسان ها با توجه به تجربه مستقیم یا غیر مستقیم بسیاری چیزها را ایجاد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The feat silkworm room environment condition, can strengthen the silkworm son corporeity, repress the pathogeny breeding indoor, lower the outbreak rate, and raise the yield of the cocoon.
[ترجمه گوگل]شرایط محیطی اتاق کرم ابریشم شاهکار، می تواند جسم پسر کرم ابریشم را تقویت کند، رشد بیماری زایی را در داخل خانه سرکوب کند، میزان شیوع را کاهش دهد و عملکرد پیله را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]کرم ابریشم کرم ابریشم نیز می تواند این کرم ابریشم کرم ابریشم را تقویت کند، تولید pathogeny را در محیط های داخلی سرکوب کند، نرخ شیوع را کاهش دهد، و محصول پیله را بالا ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In that process it makes a split on its own self, and reduces its corporeity to its object or its inorganic nature.
[ترجمه گوگل]در این فرآیند، در خود شکاف ایجاد می‌کند و جسمیت خود را به ابژه یا ماهیت غیرآلی آن تقلیل می‌دهد
[ترجمه ترگمان]در آن فرآیند به خودی خود یک شکاف ایجاد می کند و corporeity را به شی یا طبیعت غیر آلی آن کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسم (اسم)
material, matter, substance, bulk, flesh, body, corporality, corpus, corporeity, metal

خاصیت جسمی یا مادی (اسم)
corporeity

انگلیسی به انگلیسی

• state of being corporeal; materiality

پیشنهاد کاربران

بپرس