corporal

/ˈkɔːrpərəl//ˈkɔːpərəl/

معنی: سرجوخه، بدنی، جسمی
معانی دیگر: (ارتش) سرجوخه (دون رتبه ترین درجه دار در ارتش های امریکا و انگلیس)، تنی، جسمانی، (نادر) شخصی، (کلیسا) روکش کتانی محراب که نان و شراب عشای ربانی را روی آن قرار می دهند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: corporally (adv.), corporality (n.)
• : تعریف: of or pertaining to the body; physical.
مشابه: outward, physical
اسم ( noun )
• : تعریف: a noncommissioned officer in the U.S. Army, Air Force, or Marine Corps ranked below sergeant and above private first class.

جمله های نمونه

1. corporal punishment
تنبیه بدنی

2. corporal punishment is not a good corrective
تنبیه بدنی وسیله ی اصلاح خوبی نیست.

3. spiritual and corporal needs
نیازهای روحی و جسمی

4. his own childhood memories disincline him from corporal punishment
خاطرات کودکی خود او موجب می شود که از تنبیه بدنی روگردان باشد.

5. As punishment,the corporal was demoted to private.
[ترجمه گوگل]به عنوان مجازات، سرجوخه به خصوصی تنزل یافت
[ترجمه ترگمان]به عنوان تنبیه، سرجوخه به خصوصی تنزل مقام پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A private is subordinate to a corporal.
[ترجمه گوگل]خصوصی تابع سرجوخه است
[ترجمه ترگمان]شخصی است که تابع یک سرجوخه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was demoted to the rank of corporal.
[ترجمه گوگل]او به درجه سرجوخه تنزل یافت
[ترجمه ترگمان]به مقام سرجوخه تنزل مقام یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Corporal Gierson was killed in combat.
[ترجمه گوگل]سرجوخه گیرسون در نبرد کشته شد
[ترجمه ترگمان]سرجوخه Gierson در جنگ کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lance Corporal Williams officiously ordered them out.
[ترجمه گوگل]سرجوخه ویلیامز رسماً دستور خروج آنها را داد
[ترجمه ترگمان]سرجوخه سرجوخه، سرجوخه Williams، دستور داد آن ها خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He never rose above the rank of corporal.
[ترجمه گوگل]او هرگز از درجه سرجوخه بالاتر نرفت
[ترجمه ترگمان]او هرگز بالاتر از مقام سرجوخه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What is your stance on corporal punishment?
[ترجمه گوگل]موضع شما در مورد تنبیه بدنی چیست؟
[ترجمه ترگمان]موضع شما در مورد تنبیه بدنی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Corporal punishment was abolished in Britain in 198
[ترجمه گوگل]تنبیه بدنی در بریتانیا در سال 198 لغو شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ تنبیه بدنی در بریتانیا ملغی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fellow soldiers from Corporal Smith's regiment formed a guard of honour at his wedding.
[ترجمه گوگل]سربازان همکار از هنگ سرجوخه اسمیت در مراسم عروسی او گارد افتخار تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]دوست من سربازان سرجوخه اسمیت در عروسی او یک نگهبان افتخاری تشکیل داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As they left, the Corporal gave them a respectful salute.
[ترجمه گوگل]هنگام رفتن، سرجوخه به آنها سلام احترام کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی رفتند، سرجوخه به آن ها سلام احترام آمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرجوخه (اسم)
corporal

بدنی (صفت)
bodily, physical, corporal, somatic, corporeal, systemic

جسمی (صفت)
material, carnal, substantial, corporal, somatic, corporeal

انگلیسی به انگلیسی

• military officer
physical, bodily; material, tangible
a corporal is a non-commissioned officer of low rank in the army or air force.

پیشنهاد کاربران

بدن، بدنی، جسمی، فیزیکی، جسمانی، گوشت، مربوط به بدن
ترتیب درجه های نظامی:
recruit / private E - 1 سرباز صفر
private E - 2 سرباز دوم
private first class سرباز یکم
specialist / corporal سرجوخه
sergeant گروهبان سوم
staff sergeant گروهبان دوم
...
[مشاهده متن کامل]

sergeant first class گروهبان یکم
master sergeant / first sergeant استوار دوم
sergeant major استوار یکم
third lieutenant ستوان سوم
second lieutenant ستوان دوم
first lieutenant ستوان یکم
captain سروان
major سرگرد
lieutenant colonel سرهنگ دوم
colonel سرهنگ تمام
second brigadier general سرتیپ دوم
brigadier general سرتیپ
major general سرلشگر
lieutenant general سپهبد
general / full general ارتشبد
منبع: سایت chimigan. com

سرجوخه
Several parents spoke out against the use of corporal punishment
تعدادی از والدین نظر مخالف شون رو در مورد استفاده از تنبیه بدنی اعلام کردن
فیزیکی

بپرس