coroner

/ˈkɔːrənər//ˈkɒrənə/

معنی: طبیب قانونی
معانی دیگر: پزشک قانونی، کالبد سنج، مامور تجسس قتل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: coronership (n.)
• : تعریف: a public officer employed to investigate by inquest any death not thought to have occurred by natural causes.

- The determination of the coroner was that the man's death had been accidental and not the result of a suicide attempt.
[ترجمه گوگل] تشخیص پزشکی قانونی این بود که مرگ این مرد تصادفی بوده و در نتیجه اقدام به خودکشی نبوده است
[ترجمه ترگمان] تصمیم پزشک قانونی این بود که مرگ آن مرد تصادفی بوده است نه نتیجه تلاش خودکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The coroner says we will have to hold a post-mortem.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی می گوید ما باید یک معاینه پزشکی انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]مامور تحقیق پزشکی می گوید که ما باید کالبدشکافی را ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The coroner will hold an inquest into the deaths.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی تحقیقاتی در مورد مرگ‌ها انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی در جریان تحقیق تحقیق خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The corpse was disinterred and re-examined by the coroner.
[ترجمه گوگل]جسد متلاشی شد و مجدداً توسط پزشکی قانونی معاینه شد
[ترجمه ترگمان]جسد توسط پزشک قانونی مورد بررسی قرار گرفت و توسط پزشک قانونی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The coroner recorded a verdict of death by natural causes.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی حکم مرگ به علل طبیعی را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]پزشکی قانونی حکم مرگ را به دلایل طبیعی ثبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The coroner issued a burial certificate.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی گواهی دفن صادر کرد
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی یک گواهی دفن صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The coroner recorded a verdict of death by misadventure.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی حکم مرگ بر اثر حادثه را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی، حکم مرگ رو با حادثه ناگوار ضبط کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The coroner ordered an investigation into the man's death.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی دستور تحقیقات در مورد مرگ این مرد را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی یه تحقیق در مورد مرگ اون مرد انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Coroner recorded a verdict of accidental death.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی حکم مرگ تصادفی را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]بازپرس حکم مرگ تصادفی را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The coroner immediately classified his death as a suicide.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی بلافاصله مرگ او را به عنوان خودکشی طبقه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی سریعا مرگش رو به عنوان خودکشی طبقه بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The coroner recorded a verdict of acci-dental death.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی حکم مرگ تصادفی را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]پزشکی قانونی حکم مرگ acci رو ضبط کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The coroner concurred with this assessment.
[ترجمه گوگل]پزشک قانونی با این ارزیابی موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی این ارزیابی رو تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Coroner extended his sympathy to the victim's family.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی با خانواده مقتول ابراز همدردی کرد
[ترجمه ترگمان]سرهنگ همدردی خود را نسبت به خانواده مقتول نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After the inquest, the coroner recorded an open verdict.
[ترجمه گوگل]پس از بازجویی، پزشکی قانونی حکم باز را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از بازجویی، پزشکی قانونی رای دادگاه را ضبط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The coroner said the cause of death was a stroke.
[ترجمه گوگل]پزشکی قانونی علت مرگ را سکته مغزی اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی گفت که دلیل مرگ یه سکته بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طبیب قانونی (اسم)
coroner

انگلیسی به انگلیسی

• official examiner that investigates unnatural deaths
a coroner is an official responsible for investigating sudden or unusual deaths.

پیشنهاد کاربران

گماشته ی کاوش کشتار، کاوشگر کشتار
مامور بررسی و تحقیق در مورد علت مرگهای ناگهانی، ماموری که وظیفه اش جنبه قضایی و اجرایی دارد ، طبیب قانونی، قانون فقه: هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
با توجه به اینکه برای کلمه ی پزشک قانونی ما عبارت forensic pathologist را داریم، کلمه ی coroner تفاوت جزیی از نظر معنایی با عبارت پزشک قانونی دارد و آن این است که فقط به مرگ محدود نمی شود. دیکشنری زیر این تفاوت معنایی را بخوبی نشان می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

a public official responsible for the investigation of violent, sudden, or suspicious deaths and inquiries into treasure trove. The investigation ( coroner’s inquest ) is held in the presence of a jury ( coroner’s jury ) . ( Collins Dictionary )
مأمور تجسس در مورد قتل و اموال ارزشمندِ بی صاحب ( بخصوص زیر خاکی ها، سکه ها، طلا و نقره در مقادیر زیاد )
Example 1: 👇
When Mr. Cohen was asked by the coroner whether Peaches had been a heroin addict, he replied, Yes.
وقتی مأمور تجسس قتل از کوهن پرسید که آیا پیچیز به هروئین معتاد بوده، پاسخ وی مثبت بود.
Example 2: 👇
RICHARD: Murder. What are we to do?
GRAHAM: I have notified the coroner. The inquest will be tomorrow at the King’s Arms.
* Black coffee - a play by Agatha Christie
ریچارد: قتل. حالا چه باید بکنیم؟
گراهام: من به مأمور تجسس قتل ( پزشک قانونی ) اطلاع داده ام. بازجویی فردا در کینگز آرمز خواهد بود.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #قهوه ی تلخ، # اثر آگاتا کریستی

coroner
مامور تحقیقات
پزشک قانونی
# The coroner's inquest into his death
# The coroner said the cause of death was a stroke
# The coroner ordered an investigation into the man's death
کالبد شکاف
The coroner has beeen informed of the accident and he will be opening an inquest
پزشک قانونی
آسیب شناس

بپرس