1. Is social inequality the inevitable corollary of economic freedom?
[ترجمه گوگل]آیا نابرابری اجتماعی نتیجه اجتناب ناپذیر آزادی اقتصادی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا نابرابری اجتماعی نتیجه اجتناب ناپذیر آزادی اقتصادی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In rural areas, the corollary of increased car ownership has been a rapid decline in the provision of public transport.
[ترجمه گوگل]در مناطق روستایی، نتیجه افزایش مالکیت خودرو کاهش سریع در تامین حمل و نقل عمومی بوده است
[ترجمه ترگمان]در مناطق روستایی، استنباط مالکیت افزایش مالکیت خودرو، کاهش سریعی در تامین حمل و نقل عمومی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Neither of them knew about it, and the corollary of that is that someone else revealed the secret.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از آنها از آن خبر نداشتند و نتیجه آن این بود که شخص دیگری راز را فاش کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها از این موضوع خبر نداشتند و نتیجه آن این بود که یک نفر دیگر این راز را فاش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Unfortunately, violence is the inevitable corollary of such a revolutionary change in society.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، خشونت نتیجه اجتناب ناپذیر چنین تغییر انقلابی در جامعه است
[ترجمه ترگمان]متاسفانه خشونت نتیجه اجتناب ناپذیر چنین تغییر انقلابی در جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The number of prisoners increased as a corollary of the government's determination to combat violent crime.
[ترجمه گوگل]تعداد زندانیان به عنوان نتیجه عزم دولت برای مبارزه با جرایم خشونت آمیز افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]تعداد زندانیان به عنوان استنباطی از عزم دولت برای مبارزه با جرائم خشونت آمیز افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A corollary to this is that former slum-residents make poor landlords.
[ترجمه گوگل]نتیجه این امر این است که ساکنان سابق محله های فقیرنشین صاحبخانه های فقیر می شوند
[ترجمه ترگمان]نتیجه منطقی این امر این است که ساکنان فقیر نشین، زمین داران فقیر را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. One such condition is a corollary of the Principle of Contradiction, and may be stated as follows.
[ترجمه گوگل]یکی از این شرایط نتیجه اصل تضاد است و ممکن است به شرح زیر بیان شود
[ترجمه ترگمان]یکی از این شرایط نتیجه منطقی اصل of است، و ممکن است به صورت زیر بیان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Yet it is a pity that, as a corollary, his earlier and later poetry is left unread.
[ترجمه گوگل]با این حال حیف است که به عنوان نتیجه، شعرهای متقدم و متأخر او خوانده نشوند
[ترجمه ترگمان]با این حال، حیف است که به عنوان یک استنباط فرعی، اشعار اولیه او را نخوانده رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Thus the following theorem is a easy corollary to Lemma
[ترجمه گوگل]بنابراین قضیه زیر نتیجه آسانی برای لما است
[ترجمه ترگمان]بنابراین قضیه زیر یک استنباط ساده از قیاس با قیاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The government has promised tax cuts, but the corollary of this is that there will be a reduction in public services.
[ترجمه گوگل]دولت وعده کاهش مالیات را داده است، اما نتیجه این کاهش خدمات عمومی است
[ترجمه ترگمان]دولت وعده کاهش مالیات را داده است، اما نتیجه آن این است که کاهش خدمات عمومی کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Surprisingly, environmental improvement has been a corollary to economic growth.
[ترجمه گوگل]به طور شگفت انگیزی، بهبود محیط زیست نتیجه رشد اقتصادی بوده است
[ترجمه ترگمان]با کمال تعجب، بهبود محیط زیست استنباط رشد اقتصادی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The corollary to this is the claim that bureaucracy in police stations is chimerical.
[ترجمه گوگل]نتیجه این ادعا این است که بوروکراسی در کلانتری ها واهی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه منطقی این ادعا این است که بوروکراسی در پاسگاه های پلیس موهوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The corollary of tax breaks for target groups and desirable business behaviour is the need for identification and proof of qualification.
[ترجمه گوگل]نتیجه معافیت های مالیاتی برای گروه های هدف و رفتار تجاری مطلوب، نیاز به شناسایی و اثبات صلاحیت است
[ترجمه ترگمان]نتیجه تجزیه و تحلیل معافیت های مالیاتی برای گروه های هدف و رفتار تجاری مطلوب، نیاز به شناسایی و اثبات صلاحیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Of course, a basic corollary of the theory is that deep drilling should uncover a portion of these massive methane resources.
[ترجمه گوگل]البته، نتیجه اصلی این نظریه این است که حفاری عمیق باید بخشی از این منابع عظیم متان را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]البته یک استنباط اساسی از این نظریه این است که حفاری عمقی باید بخشی از این منابع عظیم متان را کشف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید