دفتر کاری که در گوشه ی یک ساختمان قرار دارد و معمولاً به مدیران ارشد اختصاص داده می شود. این اصطلاح نماد اعتبار، قدرت و جایگاه بالای مدیریتی در یک شرکت است.
مترادف؛
executive office, CEO suite, leadership space, corporate headquarters
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
"She finally earned her **corner office** after years of dedication to the company. "
"The **corner office** is often associated with power and success in the corporate world. "
"He never had his sights on the **corner office**; he preferred a more hands - on role. "
**جزئیات اضافه:**
- اصطلاح **"corner office"** نه تنها به موقعیت فیزیکی دفتر اشاره دارد، بلکه به جایگاه مدیریتی و نفوذ فرد در سازمان نیز دلالت دارد.
- در فرهنگ سازمانی، داشتن **corner office** معمولاً نشانه ای از موفقیت و ارتقاء شغلی محسوب می شود.
- برخی از شرکت ها از این مفهوم به عنوان استعاره ای برای قدرت و تصمیم گیری در سطح اجرایی استفاده می کنند.
مترادف؛
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
**جزئیات اضافه:**
- اصطلاح **"corner office"** نه تنها به موقعیت فیزیکی دفتر اشاره دارد، بلکه به جایگاه مدیریتی و نفوذ فرد در سازمان نیز دلالت دارد.
- در فرهنگ سازمانی، داشتن **corner office** معمولاً نشانه ای از موفقیت و ارتقاء شغلی محسوب می شود.
- برخی از شرکت ها از این مفهوم به عنوان استعاره ای برای قدرت و تصمیم گیری در سطح اجرایی استفاده می کنند.
اتاق کار دو نبش, اتاق کار دو سر پنجره
اداره پزشکی قانون
اتاق کار مدیریت و کارمندان ارشد