cork

/ˈkɔːrk//kɔːk/

معنی: بافت چوب پنبه درخت بلوط، چوب پنبه، چوب پنبهای، چوب پنبهای، بستن، چوب پنبه گذاشتن، راه چیزی گرفتن، در دهن کسی را گذاشتن
معانی دیگر: (در بطری و غیره را با چوب پنبه) بستن، جلوگیری کردن، بند آوردن، چوب پنبه (پوست برونی درخت بلوط چوب پنبه: cork oak که نام لاتین آن quercus suber است)، سربطری (از چوب پنبه یا مواد دیگر)، (گیاه شناسی) برون پوست (پوست بیرونی تنه ی درخت که ناتراوا بوده و از یاخته های مرده تشکیل شده است)، (با چوب پنبه ی سوخته) سیاه کردن، کورک (نام دهستانی در کرانه ی جنوبی ایرلند - ایالت مانستر)، چوب پنبه گذاشتن در، راه چیزی را گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a species of oak native to the Mediterranean area, having thick, porous, water-resistant bark.

- Corks can live for hundreds of years.
[ترجمه گوگل] چوب پنبه ها می توانند صدها سال زندگی کنند
[ترجمه ترگمان] corks می توانند صدها سال زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the harvested bark of this tree used to make a variety of lightweight, water-resistant objects.

- She attached a float made of cork to the fishing line.
[ترجمه گوگل] او یک شناور ساخته شده از چوب پنبه را به خط ماهیگیری متصل کرد
[ترجمه ترگمان] چوب پنبه را از چوب پنبه بیرون آورد و به قلاب ماهی گیری انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Cork is often used on the surface of a bulletin board.
[ترجمه گوگل] چوب پنبه اغلب روی سطح تابلو اعلانات استفاده می شود
[ترجمه ترگمان] چوب پنبه اغلب بر روی سطح یک تابلوی اعلانات استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a tightfitting bottle stopper or other object made of this bark.

- The champagne cork flew across the room.
[ترجمه گوگل] چوب پنبه شامپاین در سراسر اتاق پرواز کرد
[ترجمه ترگمان] چوب پنبه بطری را به درون اتاق پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in botany, an outer layer of water-resistant cells produced by the phellogen in woody plants; phellem.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: corks, corking, corked
(1) تعریف: to fit or seal (a bottle) with a cork.
مشابه: plug

(2) تعریف: to restrain, as if with a cork.

- He should cork those outbursts of temper.
[ترجمه گوگل] او باید آن طغیانهای خلق و خو را خنثی کند
[ترجمه ترگمان] او باید این outbursts را با چوب پنبه باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cork has great buoyancy
چوب پنبه خاصیت شناوری زیادی دارد.

2. cork up
(در بطری را) گذاشتن،بستن

3. the cork kept bobbing on the surface (of the water)
چوب پنبه مرتب در سطح آب بالا و پایین می رفت.

4. the cork popped out of the bottle
چوب پنبه با صدای پاپ از بطری بیرون پرید.

5. to cork a bottle
چوب پنبه زدن به بطری

6. to cork something up
چیزی را ابراز نکردن

7. draw the cork gently and pour some lemonade
یواش چوب پنبه را بکش و قدری لیموناد بریز.

8. blow one's cork
(امریکا - عامیانه) از جا دررفتن،خشمگین شدن

9. to pull a cork from a bottle
چوب پنبه را از بطری درآوردن

10. The champagne cork popped when he pulled it out.
[ترجمه گوگل]چوب پنبه شامپاین وقتی آن را بیرون کشید ترکید
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه بطری وقتی آن را بیرون کشید بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He drew the cork out of the bottle.
[ترجمه گوگل]چوب پنبه را از بطری بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه بطری را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boat bobbed like a cork on the waves:light and buoyant.
[ترجمه گوگل]قایق مانند چوب پنبه روی امواج می پیچید: سبک و شناور
[ترجمه ترگمان]قایق مثل چوب پنبه روی امواج آب تکان می خورد: سبک و سبک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We heard the pop of a cork.
[ترجمه گوگل]صدای چوب پنبه را شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای انفجار چوب پنبه را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Can you get this cork to come out of the bottle?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این چوب پنبه را از بطری بیرون بیاورید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید این چوب پنبه را بردارید که از بطری بیرون بیاید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The cork popped out and the Champagne gushed from the bottle.
[ترجمه گوگل]چوب پنبه بیرون زد و شامپاین از بطری فوران کرد
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه بیرون آمد و شامپاین از بطری بیرون زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بافت چوب پنبه درخت بلوط (اسم)
cork

چوب پنبه (اسم)
stopper, cork

چوب پنبه ای (اسم)
cork

چوب پنبه ای (صفت)
cork, corky, suberose

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

چوب پنبه گذاشتن (فعل)
cork

راه چیزی گرفتن (فعل)
cork

در دهن کسی را گذاشتن (فعل)
cork

تخصصی

[شیمی] چوب پنبه (پوست برونی درخت بلوط چوب پنبه : oak cork که نام لاتین آن suber Quercus است )
[عمران و معماری] چوب پنبه
[مهندسی گاز] چوب پنبه، چوب پنبه ای
[زمین شناسی] چوب پنبه یک لایه حفاظتی بافت چوب پنبه شده مرده بر روی بیرونی ساقه ها و ریشه های قدیمی که بوسیله یک کامبیوم چوب پنبه ای تشکیل می شود. نیز ببینید: پیراپوست (گیاه شناسی). مقایسه شود با: چوب پنبه پولیت.
[نساجی] چوپ پنبه
[ریاضیات] چوب پنبه

انگلیسی به انگلیسی

• bark of the cork oak tree (used for making stoppers for bottles, etc.); stopper, plug; something made of cork
close with a cork, cap
cork is the soft, light, spongy bark of a mediterranean tree. it is used especially for making household goods such as table mats or notice boards.
a cork is a type of stopper made from cork. it is pushed into the end of a bottle to close it.

پیشنهاد کاربران

۱. چوب پنبه
۲. نام شهری در ایرلند
دسم . [ دَ ] ( ع مص ) سربند بستن شیشه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || بند کردن در را. ( از منتهی الارب ) . بستن در را. ( از اقرب الموارد ) .
سربند. [ س َ ب َ ] ( اِ مرکب ) پنبه یا جامه و یا چوبی که بر دهانه ٔ شیشه فروبرند تا مظروف از ریختن و تباهی مصون ماند. آنچه بر سرظرفی چرمین یا از شیشه و غیره بندند از جامه و چرم و غیره. ( یادداشت مؤلف ) .
چوب پنبه
سر چوب پنبه ای بطری
ابراز نکردن
چوب پنبه، سرِ بطری

بپرس