corduroy

/ˈkɔːrdəˈrɔɪ//ˈkɔːdəroɪ/

معنی: مخمل نخی راه راه، شلوار مخمل کبریتی، مخمل کبریتی، مخملی کردن
معانی دیگر: (پارچه) مخمل کبریتی، (جمع) شلوار (ساخته شده از مخمل کبریتی)، ساخته شده از الوار یا تیرهایی که به طور موازی پهلوی هم قرار داده اند، شیاردار (مانند مخمل کبریتی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a fabric, usu. cotton, with cords or cut pile woven in to form lengthwise ribs.

(2) تعریف: (pl.) trousers made of corduroy.

(3) تعریف: a road, bridge, or the like constructed by laying logs crosswise to its path.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to, made of, or similar to corduroy fabric.

(2) تعریف: of a road, bridge, or the like, constructed of logs laid crosswise to its path.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: corduroys, corduroying, corduroyed
• : تعریف: to construct (a road, bridge, or the like) by laying down logs crosswise.

جمله های نمونه

1. a corduroy bridge
پل الواری

2. a corduroy jacket
کت (ساخته شده از) مخمل کبریتی

3. a corduroy road
(در جاهای باتلاقی و غیره) راه الواری (که کف آن با دیرک یا تیرهای موازی فرش شده است)

4. Corduroy is the poor man's velvet; its pile is made of cotton rather than silk or satin.
[ترجمه گوگل]کادوی مخمل فقیر است توده آن به جای ابریشم یا ساتن از پنبه ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]corduroy مخمل مرد فقیر است؛ این توده از کتان بیشتر از ابریشم یا ساتن ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He wore an ill-fitting green corduroy suit.
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار ناخوشایند سبز رنگ به تن داشت
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nicholas was wearing a corduroy jacket.
[ترجمه گوگل]نیکلاس یک ژاکت مخملی پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]نیکلای ژاکت مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wore brown corduroy pants and a white cotton shirt.
[ترجمه گوگل]او شلوار کرفس قهوه ای و یک پیراهن نخی سفید پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود و پیراهن نخی سفیدی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another is upholstered in blood-red corduroy.
[ترجمه گوگل]روکش دیگری با پارچه کرفس قرمز خونی پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از آن ها در مخمل کبریتی قرمز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He wore washed-out, balding corduroy trousers wrinkled with their own tightness.
[ترجمه گوگل]او شلوار بند ناف شسته و طاس پوشیده بود که با تنگی خود چروک شده بود
[ترجمه ترگمان]شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود و شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A heavily built man in a corduroy jacket edged closer to him on his left.
[ترجمه گوگل]مردی تنومند با ژاکت مخملی در سمت چپش به او نزدیکتر شد
[ترجمه ترگمان]مرد تنومندی که کت مخمل کبریتی پوشیده بود از سمت چپش به او نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One advantage of corduroy, aside from its warmth and comfort, is the richness it gives colours.
[ترجمه گوگل]یکی از مزیت های کرفس، جدای از گرما و راحتی آن، غنای رنگی است که می دهد
[ترجمه ترگمان]یکی از مزیت های مخمل کبریتی، صرف نظر از گرمی و راحتی آن، غنای آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The child was a girl, wearing corduroy jeans and a red jersey.
[ترجمه گوگل]کودک دختری بود، شلوار جین کرفس و پیراهن قرمز پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]کودک دختری بود که شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود و پیراهن قرمز مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was wearing blue-gray corduroy trousers, a sports jacket, no tie, lace-up shoes that had cost some money.
[ترجمه گوگل]او شلوار مخملی آبی مایل به خاکستری، یک ژاکت اسپرت، بدون کراوات، کفش های توری پوشیده بود که مقداری پول خرج کرده بود
[ترجمه ترگمان]شلوار مخمل کبریتی پوشیده بود، ژاکت ورزشی، کراوات و کفش های توری که مقداری پول خرج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her apricot corduroy skirt and sweater are simple and worn.
[ترجمه گوگل]دامن و ژاکت زردآلوی او ساده و پوشیده است
[ترجمه ترگمان]دامن و پیراهن مخمل کبریتی او ساده و فرسوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Vron reclined on a dramatic sofa of white corduroy.
[ترجمه گوگل]ورون روی مبل دراماتیکی از جنس کرفس سفید دراز کشید
[ترجمه ترگمان]Vron روی یک مبل دراماتیک از مخمل کبریتی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخمل نخی راه راه (اسم)
corduroy

شلوار مخمل کبریتی (اسم)
corduroy

مخمل کبریتی (اسم)
corduroy

مخملی کردن (فعل)
corduroy

تخصصی

[زمین شناسی] الوارهایى که به صورت قائم در زمین هاى خیس وبه منظور بهبود رفت و آمد کامیون ها کار گداشته مى شوند
[نساجی] نوعی پارچه پنبه ای - کدوری - پارچه ساده بافت ویسکوز - پارچه مخمل کبریتی پنبه ای - مخمل پنبه ای راه راه

انگلیسی به انگلیسی

• cotton cut pile fabric with lengthwise ridges
corduroy is thick cotton cloth with raised parallel lines on the outside.

پیشنهاد کاربران

بپرس