corded

/ˈkɔːrdəd//ˈkɔːdɪd/

معنی: طناب دار، ریسمان دار
معانی دیگر: شیاردار (مانند مخمل کبریتی)، ریسمان بندی شده، بسته شده (با ریسمان)، طناب پیچ، بسته بندی شده، ساخته شده از ریسمان، دارای ریسمان، ریسمانی، ریسمان مانند (مانند برخی عضلات دراز)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of, resembling, or provided with a cord or cords.

(2) تعریف: bound, tied, or restrained with a cord or cords.

(3) تعریف: of fabric, having raised ridges, as corduroy.

(4) تعریف: of wood, stacked in separate units of one cord each.

جمله های نمونه

1. corded cloth
پارچه ای شیاردار

2. Love rules without a sword and bind without a cord.
[ترجمه گوگل]عشق بدون شمشیر حکومت می کند و بدون بند ناف ببند
[ترجمه ترگمان]قوانین عشق بدون شمشیر و بسته شدن بدون سیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You need a piece of thick cord about two metres long.
[ترجمه گوگل]به یک تکه طناب ضخیم به طول حدود دو متر نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به یک تکه سیم ضخیم در حدود دو متر نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Where's the cord that ties back the curtains?
[ترجمه گوگل]سیمی که پرده ها را می بندد کجاست؟
[ترجمه ترگمان]طنابی که پرده ها را پس می زند کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The child is their only cord.
[ترجمه گوگل]کودک تنها بند ناف آنهاست
[ترجمه ترگمان]کودک تنها سیم آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fishes were strung together on a cord.
[ترجمه گوگل]ماهی ها روی طناب به هم بسته شده بودند
[ترجمه ترگمان]ماهی ها طناب را به هم وصل کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All modern popular music has an umbilical cord link back to blues and R and B.
[ترجمه گوگل]تمام موسیقی های محبوب مدرن دارای پیوند بند ناف به بلوز و R و B هستند
[ترجمه ترگمان]هر موسیقی محبوب مدرن، یک پیوند بندناف به بلوز و R & B دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The door had been tied shut with a length of nylon cord.
[ترجمه گوگل]در را با طناب نایلونی بسته بودند
[ترجمه ترگمان]در با یک طناب نایلونی بسته بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inflate your life jacket by pulling sharply on the cord.
[ترجمه گوگل]جلیقه نجات خود را با کشیدن شدید بند ناف باد کنید
[ترجمه ترگمان] کتت رو با زور به سیم وصل کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The robe was held at the waist by a cord.
[ترجمه گوگل]عبا را با طناب از کمر نگه داشته بود
[ترجمه ترگمان]ردایش را طنابی به کمر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sails are bound to the mast with cord.
[ترجمه گوگل]بادبان ها با طناب به دکل بسته می شوند
[ترجمه ترگمان]بادبان ها را با طناب به دکل بسته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jane cut the cord with a knife.
[ترجمه گوگل]جین بند ناف را با چاقو برید
[ترجمه ترگمان]جین طناب را با چاقو قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He wound the cord around a wheel.
[ترجمه گوگل]طناب را دور چرخ پیچید
[ترجمه ترگمان]سیم را دور یک چرخ پیچاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our host ran a long extension cord out from the house and set up a screen and a projector.
[ترجمه گوگل]میزبان ما سیم بلندی را از خانه بیرون کشید و یک صفحه نمایش و یک پروژکتور نصب کرد
[ترجمه ترگمان]میزبان سیم رابط بلندی را از خانه بیرون کشید و یک صفحه نمایش و یک پروژکتور را تنظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طناب دار (صفت)
corded

ریسمان دار (صفت)
corded

تخصصی

[نساجی] پارچه با بافت ریپس و نقش راه راه طولی نخ تار

انگلیسی به انگلیسی

• made of or in the form of cords; tied or bound with cords; (of textiles) having parallel raised lines

پیشنهاد کاربران

بپرس