coordinate or co ordinate


همارا کردن یا شدن، هماهنگ کردن یا شدن، آراستن، هم آراستن، منظم کردن، (نقشه ی جغرافی) طول و عرض، مکان نما، (ریاضی) مختص (مختصات)، مختصه، آراینده، (دستور زبان) همپایه، هم پایه، هم رتبه، هم تراز، هم رسته، (از نظر رتبه یا تربیت و غیره) برابر، وابسته به هماهنگی یا همارایی، مختصاتی، (پوشاک و چمدان و غیره - جمع) یک دست، یک سرویس (coordinate هم می نویسند)، (شیمی) کوئوردینانس شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس