معنی: قفس، زندان، مرغدان، اغل گوسفند، در قید گذاشتن، محبوس کردنمعانی دیگر: (معمولا با: in یا up) محبوس کردن، در مرغدان یا قفس قرار دادن، آغل (برای ماکیان)، (هر جای بسته و محدود کننده) کران بند، (خودمانی) زندان، جای تنگ و تاریک، (امریکا - خودمانی - در مورد پاسبان یا نگهبان) هنگام کشیک چرت زدن، درقفس محبوس کردن، cooperative تعاونی
• (1)تعریف: a cage or enclosure for small animals, esp. birds.
• (2)تعریف: any small, confining place.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: coops, cooping, cooped
• : تعریف: to confine in or as in a coop (often fol. by "up"). • مشابه: hold, pound, shut up
- The doctor's orders cooped me up in this house for two weeks.
[ترجمه گوگل] دستورات دکتر مرا دو هفته در این خانه نگه داشت [ترجمه ترگمان] دستور دکتره دو هفته دیگه منو تو این خونه زندانی کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a cooperative store, dormitory, association, or the like.
جمله های نمونه
1. fly the coop
(امریکا - خودمانی) فرار کردن (به ویژه از زندان)
2. We have to coop the dog up all day.
[ترجمه 🌠MM93🌠] ما مجبور هستیم این سگ را در تمام طول روز محبوس کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید سگ را تمام روز نگه داریم [ترجمه ترگمان]ما باید تمام روز این سگ رو coop کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Lionel built a coop so that they could raise chickens and have a supply of fresh eggs.
[ترجمه گوگل]لیونل یک قفس درست کرد تا بتوانند جوجه پرورش دهند و تخم مرغ تازه داشته باشند [ترجمه ترگمان]لیونل یک مرغدانی ساخت تا آن ها بتوانند مرغ پرورش دهند و مقداری تخم مرغ تازه بیاورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. All my children have flown the coop now.
[ترجمه گوگل]همه بچه های من الان به قفس رفته اند [ترجمه ترگمان]همه بچه های من از قفس پریدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. When the men were building a new chicken coop, she would go out and help in whatever way she could.
[ترجمه گوگل]وقتی مردها یک مرغداری جدید می ساختند، او بیرون می رفت و هر طور که می توانست کمک می کرد [ترجمه ترگمان]وقتی کارگران مشغول ساختن لانه مرغ ها بودند، او از اتاق بیرون می رفت و در هر راهی که می توانست کمک می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. One burned the chicken coop to the ground.
[ترجمه گوگل]یکی جوجه کشی را با خاک یکسان کرد [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها قفس مرغ ها را آتش زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Kalchu went to the chicken coop and lifted the hatch.
[ترجمه گوگل]کالچو به مرغداری رفت و دریچه را بلند کرد [ترجمه ترگمان]Kalchu به سمت قفس مرغ ها رفت و دریچه را باز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Since the crisis, the manager explains, the coop has not been able to afford fertilizers.
[ترجمه گوگل]مدیر توضیح می دهد که از زمان بحران، قفس قادر به تهیه کود نبوده است [ترجمه ترگمان]مدیر توضیح می دهد که از زمان بحران قادر به پرداخت کودهای شیمیایی نبوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Snared rabbits: slept in a chicken coop: down in the underworld of docks.
[ترجمه گوگل]خرگوش در دام: خوابیده در مرغداری: پایین در عالم اموات اسکله ها [ترجمه ترگمان]خرگوش snared: در یک لانه مرغ ها خوابیده بودند و در دنیای زیرزمینی بارانداز به سر می بردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Why willingly let the fox into the chicken coop?
[ترجمه گوگل]چرا با کمال میل روباه را به داخل مرغداری می گذاریم؟ [ترجمه ترگمان]چرا با کمال میل به روباه وارد قفس مرغ ها شده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Since when, another hen started sitting in chicken coop as well.
[ترجمه گوگل]از آن زمان، یک مرغ دیگر نیز شروع به نشستن در مرغداری کرد [ترجمه ترگمان]از آن زمان که مرغی دیگر شروع به نشستن در مرغدانی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The percentage who flew the coop in 20 at 3%, is approaching 2007 (pre-recession) levels, and PwC's researchers expect that to double, to 7%, by 20
[ترجمه گوگل]درصدی که در 20 کوپه با 3 درصد پرواز کردند، به سطح سال 2007 (پیش از رکود) نزدیک می شود، و محققان PwC انتظار دارند این میزان تا 20 درصد دو برابر شود و به 7 درصد برسد [ترجمه ترگمان]درصد افرادی که در سن ۲۰ سالگی با سرعت به میزان ۲۰ درصد پرواز کردند، در حال نزدیک شدن به سطح سال ۲۰۰۷ (قبل از رکود)، و محققان PwC انتظار دارند که تا ۲۰ درصد، برابر با ۷ درصد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And it is also used to deodorize the coop.
[ترجمه گوگل]و همچنین برای خوشبو کردن قفسه استفاده می شود [ترجمه ترگمان]و همچنین از آن برای تمیز کردن مرغدانی استفاده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her father dragged an old chicken coop up to the smokehouse and improvised a makeshift homestead that sheltered the family for over a year. Eight people slept in two beds.
[ترجمه گوگل]پدرش مرغداری قدیمی را به دودخانه کشاند و خانهای موقتی ساخت که بیش از یک سال به خانواده پناه داد هشت نفر در دو تخت خوابیدند [ترجمه ترگمان]پدرش یک مرغ خانگی قدیمی را به آشپزخانه برد و یک خانه اربابی موقتی درست کرد که یک سال تمام خانواده را در پناه آن قرار داده بود هشت نفر در دو تخت خواب می خوابیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
قفس (اسم)
coop, birdhouse, cage, hutch
زندان (اسم)
tolbooth, jail, coop, grate, prison, bridewell, dungeon, gaol, quod, house of correction, calaboose, hothouse, presidio, pokey, tollbooth
مرغدان (اسم)
coop, hennery, cote, hencoop
اغل گوسفند (اسم)
coop, fold, sheepfold, sheepcote
در قید گذاشتن (فعل)
coop, cramp
محبوس کردن (فعل)
arrest, jail, coop
انگلیسی به انگلیسی
• cage, pen, henhouse; cooperative, collectively owned and operated business confine; place in a pen or coop; cage a co-op is a co-operative; an informal word.
پیشنهاد کاربران
Co - op A co - op, in the context of housing, refers to a type of apartment that is owned and managed by a cooperative corporation. Each resident is a shareholder in the corporation, which collectively owns the building. ... [مشاهده متن کامل]
در زمینه مسکن به نوعی آپارتمان اشاره دارد که توسط یک شرکت تعاونی مالکیت و مدیریت می شود. هر ساکن، سهامدار در این شرکت است که به طور مشترک مالک ساختمان هستند. می تواند به معنای یک ترتیب زندگی اشتراکی باشد که در آن ساکنان در تصمیم گیری های مدیریتی دخیل هستند. مترادف: Cooperative apartment, shared ownership apartment, collaborative housing They decided to buy a co - op because of its community - oriented living. Each resident in the co - op has a vote in important decisions about the building. She loves the sense of community in her co - op apartment.